ما و دریا..عید۹۲
پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ق.ظ
غرق شدم لای امواج دریای اون شب ...بین صدای خنده های من وخواهری
شب باستاره های سفید ودریابه قول لورکا با دندان ها سفید...وهمه دیگر سیاهی سیاهی
بعد که تاب می خوردیم!دعا می کردیم..شعر می خوندیم...خنده خنده...با بسی سختی اون روزا...خدایا دعامو اجابت کردی..چندماه بعدش
+اون روزا نسخه بی تو شدن پیچیدم.بعدها فهمیدم اشتباه پیچیدم وچه دانی چه کشیدم ونخواستی بشنوی ونخواستی بشنوم از تو.چرا؟
شب باستاره های سفید ودریابه قول لورکا با دندان ها سفید...وهمه دیگر سیاهی سیاهی
بعد که تاب می خوردیم!دعا می کردیم..شعر می خوندیم...خنده خنده...با بسی سختی اون روزا...خدایا دعامو اجابت کردی..چندماه بعدش
+اون روزا نسخه بی تو شدن پیچیدم.بعدها فهمیدم اشتباه پیچیدم وچه دانی چه کشیدم ونخواستی بشنوی ونخواستی بشنوم از تو.چرا؟
۹۴/۰۳/۱۴