تو کجایی ببینی
اصن خجالت می کشم بگم ناراحتم و برای چی
که مجموعه سرزنش ها بر من سرازیر خواهد شد
چه جوری دور شم خدایا؟
سلام فاطی:)
ببخشید نبودم:|
داشتم دلنوشته هاتو میخوندم کاملا احساساتتو درک میکنم
تو ذهنت خیلی چیز ها هست که هر وقت هم میخوای خودتو آروم
کنی انقد چیزای دیگه قاطی شده که احساس گناه میکنی که انقد
ساده راه فرار ازش نیست چون فکر میکنی خیلی عظیمن
شایدم فکر میکنی تنها تو یه همچین احساساتی داری برای همین فکر
میکنی خیلی بزرگن!
هر دگرگونی که تورو آزار داده قطعا پشتش یه بیداری هایی بوده
اما تو اونا رو فراموش کردی
به قول شاعر " هر که رخ زرد تر هشیار تر "
درست گفتم؟ فک کنم ناقص بود:دی
اصل مطلب آدما به یه بزرگی که میرسن خیلی زود فراموشش میکنن
البته اینم هم یه جنبه خوب داره هم یه جنبه بد
من به این نتیجه رسیدم که تو دختر خیلی باهوش و مستعدی هستی
معمولا انسان های بزرگ و دانشمندا و اندیشمندایی که دیدیم
دوران نوجوونی و جوونی شون یه همچین مایه هایی مثل تو بودن:دی
اما اونا خودشونو پیدا کردن تو برعکس داری خودتو گم میکنی
به نظرم حتما سرگذشت چندتا انسان موفق رو بخون وضع زندگی شونو
و اینجور چیزا یه جاهایی به خودت امیدوار میشی یه جاهایی هم میگی
حتی اونا هم یه همچین مشکلاتی داشتن
مشاوره چطور بود؟
اگه دوست داشتی واضح تر احساساتتو بگی خوشحال میشم:)
وقتی انقد خودتو تحلیل میکنی تا آخر میفهمی اصل قضیه چیه راحت
تر میشی
فاطمه پیشنهاد میکنم این صفحه رو بخون http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%81%E2%80%8C%D8%AC%DB%8C