
خیییییییییییییییییلی دوست دارم بدونم .... اگه نویسنده های قرن 20 الان زنده بشن ،
اگه کلاسیک نویس ها زنده بشن ،
اون وقت راجب این دنیای مجازی چی دارن بگن!؟
فک کنم در لحظه اول سکته ای خفیف می زدن و دوباره برمی گشتن به قبرستون :)))
آخه این غم کمی نیست که صداقت رفته بر باد ...
واقعا زندگی جای دیگریست! اینجا نیست . اگه کسی واقعا میخواد پر پروازشو پیدا کنه باید ازینجا خودشه بکشه بیرون .
نسل ماها ... فک می کنه 100 تا نه 200 تا بگو 1000 تا وب دیدن و صفحه دیدن و .... زندگی رو شناختیم و باهاش رو به رو شدیم .
دهه پنجاهی ها موفق شدن ، چون خودشونو درگیر این دنیای پوچ نمی کنن .
یکی خودشو بد نشون میده یکی خوب .... کاملا تو میشی یک عدد آدم که اخلاقای خوب و بدت رو (تاکید می کنم رو بد ) اون جوری که دوست داری گزینش می کنی .
و برای آدما هم نسخه می پیچی!
ما خودمونم مجازی شدیم !!! واسه خودمون صفت می سازیم . هم خوب هم بد!!!
واسه هم حرف هم می زنیم .... همش دروغ و دونگ و هزار رو بازی . آخرش ماها شیزوفرنی می گیریم با هم دیگه :|||
بعد مثلا یه وقتایی ناراحتیم ، ناراحتیمونو می پیچونیم به هم ، که مثلا ما خیلی خوبیم :||
غم را در دل نهان می داریم تا دیگران فیض ببرن ! بعضیام برعکسن :| همش در حال بروز دادن .
به نظرم دنیای مجازی محیطی نسبتا کاری بایستی که باشه .
البته خیلی چیزا باید باشه ولی نیست . چه فرقی می کنه!!! ما که نمی تونیم دنیا رو عوض کنیم . هرکی باید کلاه خودشو بچسبه دیگه !
+ این حرفا رو واسه خودم زدم . هرکسی نظری داره به هرحال
+ درد دل من و تو اشتباس!
باورم کن باورم کن خیلی خسته ام
بس که نا باوری دیدم تو خودم هر بار شکستم
رگبار تلخ دورنگی دشنه زد به تار و پودم
از غم نا مردمی ها مرده ذرات وجودم
دیگه باورم نمیشه که هنوزم زنده هستم
گرچه میدونم که پاکی شده باعث شکستم
باورم کن که تو سینه غم دارم به حجم فریاد
آخه این غم کمی نیست که صداقت رفته بر باد
زیر این گنبد وحشی توی این دل ناگرونی
تو بیا هم سفرم باش تو اگه بخوای میتونی
تو میتونی...... تو میتونی
باورم کن باورم کن باورم کن آنچه هستم
بس که نا باوری دیدم تو خودم هر بار شکستم
(ژاکلین ویگن)