برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

........ :)


+ گفت که با بال و پری ... من پر و بالت ندهم !

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی

۴ مطلب با موضوع «دست نوشته های سبز» ثبت شده است

۰۳مرداد

قرار بود شالگردن بسازیم ... نسوزیم از سرمای روزها 


یک عمر خیال


به هم .... 


بافتیم ... بافتیم ... 


سرما تماممان کرد .... آن تمام نشد ............


امضا . خودم نوشت . نیمه شب 3 مرداد


۲۷اسفند

وقتی در این نقطه می ایستم  ..........


مقاومتم می شکند .....


تمام این روز ها رو سعی کردم . .... سعی کردم ناراحتیا رو مخفی کنم .... سعی کردم باور کنم همه چی خوبه


یا خوب می شه .


درحالی که اصن نمی دونم خوب چیه ....


* یه کم از زندگی خسته مممممممم


همه عادت های بدی سعی کردم ترکشون کنم بهم برگشت .....


می دونید!؟؟؟ هنر خیلی چیز خوبیه


ذهن خلاق عالیه


اما وقتی تو مسیر بدی بره ... افتضاح میشه


و من دارم درد می کشم .... درد می کشم از این مسیر


دارم روانی می شم 


*توی این دنیا به هیشکی دیگه هیچ حسی ندارم


امسالو اصن یادم نمیاد .... 92 باید برای همیشه بره


من امسال ترک شدم .... امسال فراموش شدم ......


امسال فهمیدم ..... هیچی نمی دونم .....


البته خوبم هست .....


اگر روزا همینجوری باقی بمونه .... فکر می کنم این زندگی زندگی بشو نیست


داره حالم بد می شه ازینکه روزا همش به این میگذره که من بفهمم تو همش همه چیزو راست می گفتی


تو حق داشتی نمونی ....... ازینکه حال و هواتو یکی یکی تجربه می کنم ...... حالم بد میشه


* یاد گرفتم دیگه ماهو با تو اشتباه نگیرم

از رو عادته که گاهی گریه می کنم می میرم


شاید هم ربطی نداره ولی من یادش میفتم


من وبلاگمو دوست ندارم .... چرا باید دوست داشته باشم!؟

هیچ گلی به سرم نمی زنه ....


حتی نمیزاره که خالی شم .....


*دستامونو گم نکن

تنهارفتن ساده نیست

مثل من هیچ کسی

تو هراس جاده نیست



* من شبیه آسمونم .... پشت میله جا نمی شم


پرواز ممنوعه

مهتاب می باره

من

با

تو

غریبم



می خوام فکر همه چی رو .... خیال همه چی رو اینجا .... امسال .... جا بزارم


* تو کجایی....

که ببینی

هنوزم زنجیر اشکم ...


امسال از خودم راضی نیستم


* چه قد دلگرم من بودی

منی که سرد و یخ بودم ....



همیشه وقتی می نویسی اینجا باید مث بزغاله بترسی نکنه کسی قضاوت کنه

یا مث بزغاله تر باید بترسی نکنه یکی که نباید اینجا رو بخونه ..... واه واه


این ترسای بزغاله ای حالمو از دنیای مجازی بد می کنه


والا چیزی هم ما رو تکون نمی ده .... اینقدر گوشام از حرفای امیدوارانه و همه چی پره که صدتا آدمو درس میدم .


اینقدرم هیچکی نیست حرصتو سرش خالی کنی


اینقدرم دلت نمیاد مثلا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! که بقیه رو قربانی حال خراب خودت کنی


* به خدا گلایه ای نمی کنم

اگه بی تو تا همیشه تنها شم 


اینقدرم دیگه کسی نیست که بتونه اشکتو دربیاره

بتونه .... سیل اشکتو راه بندازه


چرا من عصبانی میشم ..!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از عصبانی شدن بدم میاد ...........................


حالم به هم می خوره اگه کسی حرفای منو بخونه و حالش بد شه /


حالم به هم می خوره ازینکه چنین مطلبی می نویسم واسه وبلاگ تازه !!!!!!!!!


حالم بد میشه ازینکه این همه کار دارم .... اما دریغ از انجام دادن و حوصله!


با چه تضمینی من از مدرسه درآم !؟؟؟؟ کی تضمین می کنه من اینقدر مث چی می خونم که ...... قبول شم برم دانشگاه!؟؟؟


کی تضمین می کنه من با این انرژِی..... اصلا موفقیتی برام باشه


کاش یه ج ن گ ل ی کوچک داشتم برای خودم ..... و اون کوچولو اونقدر به نوشته هام دل داده بود که الان نیمه های اشکاش بود


کاش الان یه دونه داشتم برای خودم ....


حالا که فکر می کنم ... می بینم حس خوبیه داشتنش


دارمش .... من اونم .... اون منه ...........


حالا وقتشه حال من خوب شه .......................................... حال من!!!!

قلب مــــــــــــــــــــــــــــــــن!


* من شبیه آسمونم ....... پشت میله جا نمیشم



+ چرا ما واسه همه فامیلیم واسه خودمون غریبه!؟ 




۱۹اسفند

+ رفتن خیال تو از کنار من .... کنده شدن تزئینات دفتر روزهای من است .... 

کاش لبخند تو را می شد .....

به برگه های این زندگی وصله زد




امضا .... یک آشنای سبز

نوشته شد به تاریخ 11:11 در 17 بهمن ماه 1392

۱۹اسفند

+ انگار که دوباره بعد از هزاران سال .... به شمارش تقویم ذهنی من

کسی قفل پنجره ها را .... شکسته بود...

واژه ها بیرون ریختند .... گمانم که دیگر گریخت !

فصل تماشا گذشت !!!



امضا .... یک آشنای سبز

نوشته شد به تاریخ 11:11 در 17 بهمن ماه 1392