اگه این ترانه هرشب سرشو به در نکوبه ...
بخواهم شاعر باشم اگر.....
خیلی می چیز ها می توانم بگویم . خیلی چیزها!
اما یک صدا با من نجوا می کند که حالا نه ! نمی خواهم زندگی ام سخت شود . نمی خواهم مدام بغض بیخ گلویم باشد .
من حالا واقعا راضیم . اگرچیزی نیست لابد یا صلاحم نیست و یا لیاقتش را ندارم فعلا .
امروز یک سر دیدم ... به سویم چرخید
دیگه از خودم می ترسم ...
می ترسم با این سیستم تضاد عصبی (به قول کارن هورنای) بزنم زندگی رو نابود کنم
فردا تو خونه می شینم ! حداقل تا ظهر تو خونه می شینم ! صاب کارم اصن فک نمی کنه که منم زندگی دارم! گوشیمم خاموش می کنم .
هه هه! من عاشق یکشنبه هام امسال ! برام خوش یمنه ! خیلی .... هاها !
یکشنبه هفته بعد ماه رمضونه
یکشنبه بعدیش تولدمه !
می دونی! امروز از صبح یاد این آهنگ قدیمی میفتم! بچه تر که بودم ... اون موقع ها که همش رادیو گوش می دادم ، یه آهنگ بود خیلی دوستش داشتم!!! رادیو هم خیلی میذاشت...
مث خوابی مث رویا
گل سرخ آرزوها ....
+اگه این ترانه هر شب سرشو به در نکوبه
کی میدونه با تو بودن
واسه من بده یا خوبه!
+ می تونم تا نصف شب بیدار بمونم ! تا اذان؟؟؟ لازم است!
خسته خسته م! کوفته
+ فردا صبح گوشی من خاموشه ! من از جام تکون نمی خورم :|
+ حرف دلی بود اینا وگرنه من گودگودم! از همه چی خوشالم! البته خب همیشه یه چیزایی کوچیک میره رو اعصاب که اونام حله!
+ خوب و خوش باشیم
