نیم من
جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۵۵ ب.ظ
حالم از نوشتن های تشریفاتی به هم می خوره ...
همش من ... من ... من ...
کدوم من؟ چند من؟
اونقدر بدم میاد که می تونم همشونو آتیش بزنم
من این فکرو می کنم
من اون فکرو می کنم
من منطقی هستم
من کلی نگاه می کنم
من از بیرون به همه چیز می نگرم
پیف به غرور پوشالی
عوضش حسابی اون دست نوشته هایی که موقع خوندن کتابای کارن هورنای می نویسم ، صادقانه و خنده دار و متعجبه!
متعجبه از خودش که چقدر دروغ بوده
وقتی این من من من من ها و این نوشتن های تشریفاتی مثلا قشنگ پاش میاد تو زندگیم ، از هر گونه احساسی خالی می شم و با یه سنگ فرقی ندارم.
و اون قدر همه چی تیره و تاریک می شه که میخوام ... :|
۹۳/۰۶/۱۴