گلوله ی آتش
پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۱۰ ق.ظ
دیگه کلید آموزشگاه تو کیفم سنگینی نمی کنه و احساس راحتی دارم :))
همینکه بدونم کارمو درست انجام دادم کفایت می کنه و فکر نکنم دیگه سراغ این شغل برم چون زیاد خوشم نیومد .
ولی تجربه خییییلی خوبی بود و کلی چیز مییز یاد گرفتم .
+ دیروز رفته بودم خونه مهسا . نامه هایی که بهش می نوشتم رو آورد
موقع خوندنش اینقدر متعجب شدم!! چه قدر بچه بودم ... چقدر ازون روزا دورم
حس خوبیه تغییر رو به جلو
+ نمی دونم با این آتیشی که قلبم شبا می گیره چی کار کنم ..........................
۹۳/۰۶/۲۰