سهم من از با تو بودن
چشمای منتظر به پیچ جاده
دلهره های دل پاک و ساده ... :)
+ نمی دونم تاثیرات وراجی های اون آقاهه صبحه یا تاثیر پاییز!!
الان یه فک پر دارم واسه حرف زدن و لا حوصله از نوشتنشون
+ بعضی از خزان زده ها به این حال پاییزی ما دامن می زنند !!! نمی دونم مردم چرا دومناشون اینقدر رو هواس!!
+ نمی دونم چرا یه مناطق حساسی هست که حسابی ببخشیدا ولی حسادت یا غیرت یا هرچی دیگه ای که اسمشو بزاری به جوش میارن
+ چرا گفتم ببخشیدا؟ لابد ایده آلیم خوشش نیومده از صفت حس حسادت
+ گرچه ماها صفت نداریم !! یعنی نباس به خودمون صفت نسبت بدیم !گمونم به نقل از آقای مصفا که خواهرم می گفت که خونده از کتابش
+ خب بیاید حرف بزنیم ! :|
+ چشام می سوزهههه! فک کنم داره ضعیف تر هم می شه
از 7 صبح هم بیدارم و طبیعتا دوست دارم بخوابم ولی نمی دونم چه خودآزاریه دوست دارم چراغا روشن باشه و نخوابم :))
+ شبا چه عجیبه نه؟؟
+ امروز رفتم تموم رشته هایی که می شد برم توش و بالاخره بهم می خورد رو از دفترچه انتخاب رشته درآوردم !
بعدش دونه دونه راجبشون خوندم و گیج شدم و در نهایت فهمیدم همون انتخاب اولم بهتر از همه بود
+ گمانم روانشناسی بالینی
ولی زندگی اینقدر بالا پایین میره
+ کی می دونه اصن دوسال دیگه کی زنده کی مرده!! فعلا برنامه اینه
+ دیگه یه جور ضدضربه ای شدم در برابر تغییرات و یهو خوردن تو دهن یه باور ذهنی عمیق
+ چی بگم!! یه چی به تو بگم!! نگم!!!! نمی گم بابا !! هه!! خودم ایده آلی جان!! خیالت راحت گند نمی زنم ....هه!
نمی زارم ضایع شی ... اه
+ کسی می دونه آدم وقتی اینجوری یه ریز حرفای بی ربط می زنه ... فقط یه چی ته دلشه؟؟ که نمیگه!!
+ بریم پی زندگیمون