زندگی من در آینده 1
شنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۴ ب.ظ
شاید اولین باره که توی دوره وب نویسیم میگم پست رو بخونید.
به قول یکی خالی از لطف نیست :)
یه سری پست می زارم با عنوان زندگی من در آینده .
می خوام انتخاب کنم :)
+ نباید تو رو با خودم گم کنم ......................................................
می تونم به قول محمدجعفر مصفا دنیای هویت فکریمو گشترش بدم و یک دنیای متفاوت و جذاب واسه خودم درست کنم .
می تونم همونجوری باشم که همیشه دوست داشتم همیشه .
می تونم همه تناقض های روحمو در ابعاد مختلف گسترش بدم و یه چیز جالب بشه تهش !
یعنی هر چی تا حالا بوده تناقض و هویت فکری ... بشه من و ویژگی های خوب و بد من که برای من خوب است .
می تونم دوباره برم تو فاز نوشتن . می تونم مدام به خودم انرژی های مثبت بدم و خشم هامو بکوبم و بکوبم
می تونم هر چی تا الان راجب خودکاوی شنیدم فراموش کنم و بگم اون زندگی مسخره و بدون رنگیه
من می خوام شاد باشم و به هدفام برسم
می تونم دنیای متفاوت و توام با تنهایی از خودم بسازم .
....................................................:)
می تونم ..... آره ! چرا نتونم ! تا حالا خیلی تو این مسیر تلاش کردم ولی هر دفعه مهارتم بیشتر شد .
فقط مشکل شبا و وقتاییه که ناامیدی بدجور چیره میشه ... وقتی هیچ خبر جدیدی نمیاد . وقتی همه نقشه هات نقش بر آب میشه
و مشکل بعدیش ... اینه که همش استرس داری همه چی همونجوری که انتظار داری پیش میره یا نه!
و همچنین طاقت مردنمو از دست میدم .
و خدا میشه یه تصویر قشنگ .
یه تصویر قشنگ که گاها ازش انرژی هم می گیری
و همه ی دنیای من یه روشنی خاص ساخته خودم و گنگی که دلیلشو نمی فهمم گرفتار می شه
اگه یه شب برسم به حقایق ..........................
و اما حسن های این انتخاب :
با دنیای بیرون هماهنگ می شم . همون کاری می کنم که همه می کنن ولی من یه جوری دنیامو می سازم که با همه متفاوت باشه.
مثل علاقه ی بی دلیلم به غیر محبوب ترین ترک یه آلبوم :)
اون وقت می تونم یه دختر دوست داشتنی باشم .احتمالا اون موقع بیشتر به خودم می رسم و شاید به تعبیری بیشتر خودمو دوست داشته باشم .
و احتمالا زیاد مقید نخواهم بود .
مقبول همه ! البته منظور از همه فقط کسایی که دوستشون دارم . یکی که خیلی خاصه . شاید تو و اون و اون یکی خاص باشن ولی من بیشتر :)))
خلاصه که ابعاد مختلفی داره . هر وقتم به مشکلی بر خوردم ، میندازم گردن دیگران و شرایط زندگی و دنیا
و شاید میگم که مسئولیت زندگیمو می پذیرم درحالی همش چاخانه و من نمی دونم من کیم!!!!
و فکر می کنم خیلی زندگی رو می فهمم در حالی که جز یه تصویر ازش نمی دونم .
اوه ! قرار نبود قضاوت کنم ولی نشد :)
خلاصه که دنیای متفاوت و خودم پسند و تو پسند !!
خیلی زجر آوره :(
دنیایی که وقتی یه شب تاریک ... وقتی به اتفاق بر خلاف نقشه ت میفته ... وقتی دراز به دراز افتادی ... میخوای خفه شی ! ازینکه تو کجایی اینجا کجاست و تو کی هستی
دنیایی که خرابیش از خوددرگیری های بی نتیجه مون بیرون می زنه ! خشم هامون بیرون می زنه . نفرت هامون سر باز می کنه
و دوباره سرپوش می زاریم که ادامه بدیم.
یهویی و با ربط : به نظرم دختری که به هر چیز کوچیکی حس نامتعارف نشون میده و احساساتی می شه یا خیلی درگیر احساسات درست و غلطشه با پسری که این روندو مسخره می کنه یا رد می کنه هیچ فرقی ندارن .
مسئله سر یه چیز دیگه س
من می تونم برات یه دختر مهربون باشم . شاید واقعا این حس در من وجود داشته باشه ولی فقط یه بخشیش واقعیه !
دردش اونجاس که حسادت می کنه زیاد که خیلی حساس می شه! اینا یعنی سیستم درست نیست ! ارور داده
ورودی سالم بوده ولی خروجی ناسالم !!
ما فک می کنم اصل قضیه رو نمی بینیم . زندگی رو نمی شناسیم و فکر می کنیم زندگی ناشناخته س و اینکه ما کی هستیم جزو سوالای بی جواب بشریته !
و االبته که می تونه هزاران جواب داشته باشه .
درحالی که اصلا این طور نیست .
خیلی تلفیقی شد این پست اولی :))))
+ در ضمن ! این پست ها راجع به زندگی خودمه! جدا از زندگی بقیه خبر ندارم .
+ کی می تونه بگه احساساتش واقعیه ! یا چرا دوام نداره احساسات خوبش! یا چرا ما اینقدر تاثیرپذیریم ؟؟
بهتر نیست از یه زاویه دیگه بهش نگاه کنیم؟
احساسات ما دوامی نمیارن ، واقعی نیستن ، ما بی حس می شیم ، بستگی به شرایط بیرونی پیدا می کنیم
چون این سیستم درستی نیست
نه اینکه با سرپوش روحیه خوب ، خودتو ضد ضربه کنی !!
درواقع می شه به آرامش رسید اما از یه زاویه دیگه ! از یه راه دیگه
یعنی کنار گذاشتن خیلی هویت ها که از بچگی بهت دادن و راه حل هات حول همون محور می چرخه و نمی تونی فراتر بری چون اسیر شدی
۹۳/۰۷/۱۹
باید دید قسمتای بعدی چه خبره و این مجموعه مطالب به چه سمتی می ره ..