زندگی من در آینده 5
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ز کجا آمده ام آمدنم بحر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
مهم امتحانی :
این حرفا برای خودم و امثال خودم شاید درست باشه . منظورم از امثال خودم ، همسن و سالای خودمه .
چون کسایی که از ما بزرگترن واقعا جای قضاوت ندارن ! اونا خیییییلی بیشتر ازما عمل کردن و زندگی همش به عمله
و مهم تر این که انرژی ماها کلا ته کشیده به خاطر عوامل مختلف .
و احساس می کنم این نوع زندگی اصلا رومون جواب نمیده . چون انگار هر چی پیش می ریم ، دلخوشی های زندگی کم رنگ تر میشه و به زندگی بی علاقه تر می شیم.
الان برو تو مدرسه ما آمار بگیر که چه کسی انگیزه واسه زندگی داره اصن
فقط هستن که بگذره !! و با چیزای الکی همش با هم رقابت می کنن .
واقعا دوستی کی با کی واقعیه!؟
ما اصن هیچ درک خاصی از زندگی نداریم
یه مشت آدمی که تا 16 سالگی حتما عاشق و فارغ شدن و چه بسا شکست عشقی خوردن و چه ماجراها که نداشتن یا اینکه الان چند وقت یه بار با یه نفرن یا اینکه همزمان با خیلیا یا ............................( واقعا درد کشیدن )
بگو یه آدم سالم! نیست !
اصلا پاشید بیاید ببینید فضای مدرسه رو ! همه انگار تو فیلمن . و چیزایی آدم می بینه که گفتنش زشته .
داشتم دفعه قبل با مهسا حرف می زدیم می گفت اصن از گفتن این حرفا(ماجراهای مدرسه ) احساس حماقت می کنم .
راست می گفت ! بس که دور از دسترسه ! دور از ذهنه . واسه هر کی بگی هاج و واج نگات می کنه ببینه تو چی می گی !
ما به هیچی فک نمی کنیم
ته تهش چیزی برامون مهم نیست و می دونیم دلیل فلان نکته یا فلان جنگ در فلان نقطه ، خب به ما چه!؟؟
و آیا فکر نمی کنید زندگی های همه نسل ها ادامه هم دیگه ن؟
و حتما هدف و زندگی و دلخوشی های گذشته از ما اصیل نبوده که به اینجا کشیده
شما برو الان هزار تا حرف برای افزایش امید به زندگی به ما بگو !! چه تاثیری داره وقتی ما همشو از حفظیم؟؟؟؟
تازهههههههه! کلی هم مسخره ت می کنیم که مثلا خودت خیلی غم و درد کشیدی و داری اینجوری از بالا و با حساب اینکه خیلی با تجربه ای به ما نگاه می کنی؟؟؟؟؟؟؟
برو بابا ..... من همه چیزو خودم می دونم ! همه چی بهم گفتن
خودم همه رو دارم درس می دم .
البته به نظرم ، خودم همیشه خیلی به گذشته ها نزدیک بودم ولی همیشه این بین گیر افتادم :)))
ولی دوست دارم این حسو به فال نیک بگیریم و پا بزاریم رو همه دلخوشی ها سطحی و ارزش های ساختگی این همه سااااااااااال
و بریم تو دل یه زندگی واقعی با انگیزه های واقعی
بدون جنگ و رقابت
بدون این حس که من تو رو دوست دارم ولی عادت دارم به جنگ و رقابت و باهات می جنگم تا خودمو اثبات کنم
و چه قــــــــــــــــــــــــدر حیف ما !
همه این کارا برای خودمی که نمی دونم اصن کی هست !!
+ نکته مهم تر! اگه کسی اینجا رو خوند و خوشش اومد ، بدونه که این چیزی مثل اون افکار مثبتی که بهمون فهموندن نیست
یه راهه ! نمی تونی در لحظه بگی داریش ازین به بعد یا توی خودت جستجوش کنی
سخت و دلنشینه و بهتر شدن زندگیتم به مرور می بینی
اینکه با دیدن یه صفتی که به نظرت چیز خوبیه ، بخوای بخودت نسبت بدی و تصور کنی داریش ، از همون خصوصیات شخص عصبیه
و تو مدام توی یک قالب دوست داری بگنجی و یک تعریف از خودت ارائه بدی ولی خاصیت این راه اینه که مدام این قالبو.... این منو ... بشکنی و حالت بهتر شه
اینجاست همون جایی که
باید
دل به دریا زد تا بشکنیم این منو
که صبح کنیم این شبو
نگذار که تقویم تعداد
دل لرزه هاتو بشماره
تو اوج نیاز
هرگز به رویا نباز