شفا
+ عکس بالا رو جمعه گرفتم ... دوستش دارم
+ می گذره خب ... روزهای عمر زود می گدره خب
+ الان یک عدد کوفته و خسته م ....
صبح تا دوساعت پیش خونه خواهرمان بودیم :) کمکش :)
دیگه داره ردیف میشه
+ الان یک عدد تنها در خانه
یک عدد درحال دیدن سربه مهر .... کاش از اولش میدیدم!!
+ موقع رفتن خونه شون .. بارون می زد ... حالم خیلی عجیب بود
+ موقع یرگشتن باااااااد بود ... حالم عجیب بود
+ عجیبه ... عجیبم
+ خب هر آدمی باید شفای خودشو از خدای خودش بخواد
آره ...
+ سر به مهر تموم شد ... تهش چی شد؟؟ کسی می دونه
یعنی الان جی شد!؟
+ دوست دارم آسمون منو ببلعه تو خودش
+ یک سال گذشت ... یک سال پیش امروز همه چی آبی شده بود
همه جا آسمون
من تو آسمون بودم آویزون به یه بادبادک
بعد ازون من خیلی گفتم اشتباه کردم
ولی فهمیدم اشتباه من این بود که زیادی جدی گرفتم
بااید به همون حد آسمون رفتن برام کفایت می کرد
بارون ... عطریاس ... صلح ... کبوتر ...بوی خاک ...آبی روشن ... رهایی
همه اینا ...
لازم بود
برای من که ...
+ زندگی منو کجا می بری؟
+ حالا برای ما ...
جز آرزوی خوشبختی برای خیلی ها
چیزی نمانده ....
سلام عزیزم
ادامه مطلبو خوندم:)
به نظرم تو این سن و سال درگیر این جور روابط عاشقانه نمی شدی بهتر بود
اونجور که خودت گفتی بیشتر حس خوبی که ازش میگیری به خاطر کمبودای
خودته پس اون زیاد هنر نکرده
مطمئنم اگه جابجا هم بودین هیچ فرقی نمیکرد
من آدمایی رو تو زندگیم دیدم که شاید عمیق ترین تاثیر رو روم گذاشتن بدون
اینکه دونسته باشن
ازون تاثیر گذاری هایی که استارتشو اون میزنه و بعد
بقیه راهو باید خودت بری
شک ندارم اون شخص روحشم ازین قضیه خبر نداره که چه تاثیری روم گذاشت
حتی بدترین احساسات دنیا هم که فکر کنی داری به راحتی
بدون هیچ تفاوتی با بقیه لحظه به لحظه های روتینی که باید فراموش شن.
بعد ها که میخوای به یادشون بیاری از یک جنس میشن
این برای کسی که دوست داره در نهایت بی تعلقی ولی بزرگوارانه زندگی
کنه بی رحمی دنیا به حساب نمیاد ولی فاصله بی رحمی اش با مهربانیش
قد یه مو باریک تره نه؟
خدا خودش گفته من با بندم همون رفتاری رو میکنم که اون به من ظن داره
اگه به من دیدش مثبت باشه منم هواشو دارم اگه دید بدی بهم داشته باشه
منم همون انتظاری رو که از من داره باهاش رفتار میکنم
من نمیدونم دقیقا مشکل چیه شاید دوست نداری دقیقا بگی شاید چون
نظم ادبی نوشتت به هم میخوره اینجوری پست گذاشتی:)
هنوز شور و اشتیاق درونت دیده میشه تو چشماتو بستی
من وقتی گاهی حالا به فراخور روحیه کمال طلبی افراطی ام تو زندگی
ام دچار بعضی اضطراب ها میشم ولی در عوضش به خاطر خیال پردازی هام
حس مثبت بهم دست میده به خودم میگم منکه از دو طرف پرم پس
خیالم از بابت خودمو اهدافم راحته پس خیال پردازی هام همون لطف خداست
واسه مواقعی که تو زندگی حقیقیم دچار افراط میشم خدا میدونسته من یه
مواقعی به این مشکلات بر میخورم پس اینجوری میخواد آرومم کنه.
میدونی حس خوبی آدم داره اگه اینجوری نگاه کنی انگار سرنوشتت اونجوری
که میخوای بسته شده اما نمیدونی کمال طلبیت از رویا هاته یا برعکس
یا اگه زیاد فکر کنی روابط دیگه ای از تحولاتت پیدا کنی پس نمیدونی
دقیقا چه اتفاقی میوفته ولی مطمئنی که میوفته
اگه دوست داشتی بیشتر درباره این چیزا صحبت کنیم:)
فعلا...