برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

........ :)


+ گفت که با بال و پری ... من پر و بالت ندهم !

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی

شفا

دوشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸ ب.ظ


+ عکس بالا رو جمعه گرفتم ... دوستش دارم 


+ می گذره خب ... روزهای عمر زود می گدره خب 


+ الان یک عدد کوفته و خسته م .... 


صبح تا دوساعت پیش خونه خواهرمان بودیم :) کمکش :) 


دیگه داره ردیف میشه 


+ الان یک عدد تنها در خانه 


یک عدد درحال دیدن سربه مهر .... کاش از اولش میدیدم!! 



+ موقع رفتن خونه شون .. بارون می زد ... حالم خیلی عجیب بود 



+ موقع یرگشتن باااااااد بود ... حالم عجیب بود



+ عجیبه ... عجیبم 


+ خب هر آدمی باید شفای خودشو از خدای خودش بخواد 

آره  ...



+ سر به مهر تموم شد ... تهش چی شد؟؟ کسی می دونه 

یعنی الان جی شد!؟ 


+ دوست دارم آسمون منو ببلعه تو خودش 



+ یک سال گذشت ... یک سال پیش امروز همه چی آبی شده بود 

همه جا آسمون 

من تو آسمون بودم آویزون به یه بادبادک 

بعد ازون من خیلی گفتم اشتباه کردم 

ولی فهمیدم اشتباه من این بود که زیادی جدی گرفتم 

بااید به همون حد آسمون رفتن برام کفایت می کرد 


بارون ... عطریاس ... صلح ... کبوتر ...بوی خاک ...آبی روشن ... رهایی


همه اینا ... 

لازم بود 


برای من که ... 


+ زندگی منو کجا می بری؟ 



+ حالا برای ما ... 

جز آرزوی خوشبختی برای خیلی ها 

چیزی نمانده .... 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۱۰
...

نظرات  (۱)

سلام عزیزم


ادامه مطلبو خوندم:)


به نظرم تو این سن و سال درگیر این جور روابط عاشقانه نمی شدی بهتر بود


اونجور که خودت گفتی بیشتر حس خوبی که ازش میگیری به خاطر کمبودای


خودته پس اون زیاد هنر نکرده


مطمئنم اگه جابجا هم بودین هیچ فرقی نمیکرد


من آدمایی رو تو زندگیم دیدم که شاید عمیق ترین تاثیر رو روم گذاشتن بدون


اینکه دونسته باشن


ازون تاثیر گذاری هایی که استارتشو اون میزنه و بعد


بقیه راهو باید خودت بری


شک ندارم اون شخص روحشم ازین قضیه خبر نداره که چه تاثیری روم گذاشت


حتی بدترین احساسات دنیا هم که فکر کنی داری به راحتی


بدون هیچ تفاوتی با بقیه لحظه به لحظه های روتینی که باید فراموش شن.


بعد ها که میخوای به یادشون بیاری از یک جنس میشن


این برای کسی که دوست داره در نهایت بی تعلقی ولی بزرگوارانه زندگی


کنه بی رحمی دنیا به حساب نمیاد ولی فاصله بی رحمی اش با مهربانیش


قد یه مو باریک تره نه؟


خدا خودش گفته من با بندم همون رفتاری رو میکنم که اون به من ظن داره


اگه به من دیدش مثبت باشه منم هواشو دارم اگه دید بدی بهم داشته باشه


منم همون انتظاری رو که از من داره باهاش رفتار میکنم


من نمیدونم دقیقا مشکل چیه شاید دوست نداری دقیقا بگی شاید چون


نظم ادبی نوشتت به هم میخوره اینجوری پست گذاشتی:)


هنوز شور و اشتیاق درونت دیده میشه تو چشماتو بستی


من وقتی گاهی حالا به فراخور روحیه کمال طلبی افراطی ام تو زندگی


ام دچار بعضی اضطراب ها میشم ولی در عوضش به خاطر خیال پردازی هام


حس مثبت بهم دست میده به خودم میگم منکه از دو طرف پرم پس


خیالم از بابت خودمو اهدافم راحته پس خیال پردازی هام همون لطف خداست


واسه مواقعی که تو زندگی حقیقیم دچار افراط میشم خدا میدونسته من یه


مواقعی به این مشکلات بر میخورم پس اینجوری میخواد آرومم کنه.


میدونی حس خوبی آدم داره اگه اینجوری نگاه کنی انگار سرنوشتت اونجوری


که میخوای بسته شده اما نمیدونی کمال طلبیت از رویا هاته یا برعکس


یا اگه زیاد فکر کنی روابط دیگه ای از تحولاتت پیدا کنی پس نمیدونی


دقیقا چه اتفاقی میوفته ولی مطمئنی که میوفته


اگه دوست داشتی بیشتر درباره این چیزا صحبت کنیم:)


فعلا...















پاسخ:
سلام عزیزم ... :) 

چطوری؟ 

اومممممم ! راستش منم تو زندگیم کسایی داشتم که بدون اینکه بدونن روم تاثیر بسیاری گذاشتن 

ولی سی سی نمی دونم چی بگم ... ولش کن 

من راستش پست نمی نویسم پست شه 

اگه بعضی وقتا یه فرمی می گیره برای فرم ذهن خودمه 

سی سی یه وقتایی یه چیزایی پیش میاد خب ... 

اگه چیزی توضیح ندادم دلیلش اینه که نمی شه توضیح بدم 

سی سی جان حرفات خیلی خوب بود 

ازت ممنونم 

من اینجوری که تو به تخیل نگاه می کنی هیچ وقت نگاه نکردم 

یعنی همیشه برام راه فرار از زندگی واقعی بوده از همون اول ... وقتی خیلی بچه بودم 

چون فشارهایی روم بود که اصلا زندگی واقعیم برام لذتی نداشت 

شاید بشه گفت عشق یا دوست داشتن و اینجور کیفیت ها بازم یه جور راه فراره برام 

یه جور تنفس 

زندگی واقعی و موندن و خیلی توش رفتن نفسمو می گیره 

خیلی وقتا به خدا به فرشته ها فکر می کنم ... اینم خب تخیله 

نمی دونم سی سی

ما هیچ کدوممون انسان کاملی نیستم . من که می دونم حسابی ناقصم و ... 

ولی ... این صراحت من دلیل نمیشه کسی زیر قول و قرارهاش بزنه 

دلیل نمیشه چون منم ظاهرا شبیه بقیه آدمام 

مسئله من این بود ... 

البته من دیگه هیچی نمی دونم 

متاسفانه من هیچ وقت اونجوری که تخیل تو نو به نو می شه ... نشد ... 

یعنی تخیل من بیمار شده 

ترجیح می دم اینا رو از میان بردارم ... هرچیزی اصالت داشته باشه ، به سلامت رشد می کنه از نو 

مسئله من بیشتر خودمم ... 

خب کمبود هام اذیتم می کنه ولی دلیل نمیشه کسی که دوستش داشتم بزارم کنار

حالا که افتادم نمی تونم فرار کنم ازش ! حالا که درگیرم 

البته دیگه درگیرم نیستم 

تنها چیزی که می دونم اینه که .... فقط از خدا کمک بخوام خودش منو راه درست بندازه 

من و ما و همه ... یکی کمتر یکی بیشتر ... درگیر ذهن و فکرهای زائد هستیم 

حالا هم دارم از خودم دفاع می کنم و این بی خودیه 

راجب تخیل صحبت کنیم 

ولی راجب قضیه اول که گفتی ... اون هنر خودشو کرده ... آدم هنر هر کسی رو قبول نداره :) ) من هنرشو قبول داشتم ... دوست داشتم 

این اولیه ارزش صحبت کردن نداره چون من خودمم دیگه چیزی نمی دونم 

اصن شاید دیگه هیچی وجود نداشته باشه 


یادآوری های خوبی تو حرفات بود

اگه دست خطم تلخ بود ، از دست تو ناراحت نشدما .... خودم گیرم و درگیرم

از حرفات خوشحال شدم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">