برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

........ :)


+ گفت که با بال و پری ... من پر و بالت ندهم !

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی

تموم جاده ها تو چشام

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۵۰ ب.ظ

دختره دیشب فکر می کرد دیگه 12 نشده خواب هفت پادشاهو می بینه 

دختره کتابشو خوند ... چراغ خاموش کرد 

چشماش اونقدر خسته بود ... 

دختره یهو هوس یه بازی ... یه جستجوی دوباره ... یه کنار هم گذاشتن های دوباره ... 

دختره اینقدر به نتایج بدی رسید که نفسش خیلی گرفت 

که دید کل صورتش و گردنش و وجودش ... خیس خیسه .... آب شور و گرمی که یخ می زد روی پوستش 

دختره کلافه شد ... دیگه دلش نخواست فکر کنه 

دختره ... با خودش گفت فقط یه راه داره .. باید بپرسم ...

حالا از کدومشون .... کدومشون راستشو می گه؟!! 

دوست نداره بپرسه .... می ترسه ولی تا کی ؟ 

با خودش گفت می پرسم و اگه همون جوابی که فک می کنم رو گرفتم برای همیشه گم و گور می شم 

دختره دلش شکست 

با خودش می گفت اصن این چند سال کلی پیر شده 

تقصیر خودش بود ... دختره خوبه که می دونه باید مسئول کاراش باشه 

به نظرتون دختره بپرسه ... نپرسه !؟؟؟ چی فکر می کنن راجبش خب؟؟ :( ترک کردن همه چیز با یه ذهنیت بد ازش؟؟ 

به درک ... 

می ترسه ... می ترسه ... می ترسه 


+ هیچ کی نمی فهمه ... چی کشیدم ... (یعنی اگه بگم آدما می فهمنا ولی خب نمی گم !!! بگمم ... چی بگن خب!!!افسوس می خورن به دختری احمق و ساده ) 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۱۵
...