چی شده!؟
بیست دقیقه پیش رسیدیم خونه .
امروز کلا گیج بودم . خیلی ضعیف شدم . فشارمم هی پایینه
+ حس کم آوردن بین آدم های معمولی جامعه در مواردی
+ حس اینکه چرا ما رو اینقدر از بعضی چیزا دور نگه داشتن که بقیه بهمون نگاه دلسوزانه و مسخره داشته باشن
+ واو ... فرداشب :) :| امیدوارم به خیر بگذره
+ وااااای اتاقم اینقدر نامرتبه که...! این چندوقته این جوری سابقه نداشته :)))
+ دیگه آبرو و ملت چه فکری می کنن مهم نیست ... یعنی تا یه حدیش دیگه مهم نیست
تنها چیزی که دنبالشم اینه که ظاهرا همه چیز به خوبی باشه و بره
+ وقتی خدا رو تو قلبت حس کنی ... احساس ترس و تنهاییات خیلی کمتر می شه
+ چی درسته ... چی غلط!!!!!!!
+ فردا که تموم شه ... دوباره روز از نو روزی از نو خیلی چیزا ... دوباره من که خسته تر از همیشه م دربرابر دونفر
دو نفری که باهاشون زندگی می کنم
دوباره ...
+ این همه وقته (چندساااال ) چندوقت یه بار یه آرزوی بد دارم و دنبال نشونه هاشم
این دوسالی خیلی اوج گرفته
کی و کی این فکرو کاشت تو مغزم؟ من؟ خودش؟ (این خواسته وآرزو اصن چیز احساساتانه و قابل تلاشی نیستااا) (درواقع اسمشم آرزو نیست)
+ خدایا خودت شاهدی
+ من خوبم :) حالم خوبه ... فقط یه کمی خسته م
+ وقتی کم میاری... باید یه هویتی از خودت بسازیو بری توی یه قالب خاص که خراب و ویران نشی که حمایت شی... چه بازی !!!!!!
خیلی یاد کوچکی هام افتادم
ما ثابت نیستیم ...
مواظب باش نصفه شب اون دندونا خونریزی نکنن بریزه تو حلقت خفه شی :|