برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

........ :)


+ گفت که با بال و پری ... من پر و بالت ندهم !

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی

هنرمند = واسطه

دوشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۵۲ ق.ظ

من نمی دونمممم !! چرا 22 چرا 21 نه؟ :( ... اخبار می گفت 21


به هرحال فردا نتایج میااااااد :)) 


+ دیدین این بلاگفای حسود در نهایت چه جوری چند ورش رفت و خراب شد؟ ^_^ تا این باشه نظرات با آدرس ما رو تبلیغاتی نزنه و ... ما رو از لینکدونی مردم ور نداره ... 


+ پنجشنبه جمعه ، شبکه (رادیو ) جوان ... ساعت 7 یا 19 بشنوید و بخندید خیلی :) برنامه توووووپ


هنوزم باورم نمیشه اشکان صادقی ما برگشته است ... زنده و آنلاین و رنده رنده :))  


البته این هفته پنجشنبه برنامه ندارن ... 


+ دیروز روز نوشتن بود ... بالاخره یه روزی آدم باید اولین و چرت ترین نوشته شو بنویسه ... مهم تموم کردنشه 


گرچه اولین نیست ... اما بعد مدت ها که هست 


یه آفتی به نوشتنم زده بود که یافتمش ... دلیلش هم می دونم ... یه روزایی باعث شد من خیلی تو دنیای خودم غرق شم و رو احساساتم دقیق شم


احساسات زودگذر یا دیرگذر ... ::)) 


حسامون چیزی نیست که بخوایم اینقدر بهشون اهمیت بدیم 


من تقریبا دو سال بود که تخیل و نوشتن و مسیر خودمو از دست داده بودم .... خیلی گیج ... خیلی دور 


می خواستم یه چیز خوب بنویسم اما یادم رفته بود نوشته ی خوب نباید اینقدر شخصی باشه ... 


همش دوست داشتم از خودم و زندگیم بنویسم و این منو به بن بست می رسوند و با همه چیزایی که قبلا فکرشو می کردم فرق داشت 


حالا دوست دارم مسیرمو پیدا کنم ... 


من فهمیدم ما خیلی وبلاگ نویس شدیم ... می خوایم کتاب و داستان بنویسیم ولی توی صفحه ها مثل وبلاگ نوشتن عمل می کنیم .. 


نویسنده شدن خییییییییییلی به وب نوشتن فرق داره ... پس بهترم هست آدم کمتر کمتر وب بخونه 


از زندگی خود نوشتن یا نباید باشه یا سن خاصی داره ... اونم با هدفی خاص و به درد بخور 


راستش هنر چیزی نیست که منبعش خود آدم باشه ... از طبیعته ... از اتفاقات ... دیدن ها ... خودش اتفاق میفته 


پس چطور می شه بتونی با خودخواهی و تردید تو قضاوت ها و نه با دید بیرونی ... وقتی تو دریای خودت ... توهمات ... احساسات ... اتفاقات ... غرقی ، یه اثر هنری داشته باشی


وقتی سنت یه جوریه که اطلاعات منسجمی از خودت نداری و پرت و پلا می نویسی


حتی شعر هم همینطوره ... 


آدم شاید از اتفاقی برای خودش الهام بگیره اما ... دیگه بعد از نوشته شدنش برای خودش نیست ... انگار از یه جا دیگه میاد و تو وسیله ای بودی فقط


چه حس خوبی هم ...


مثل مادری که قبل به دنیا اومدن بچه ش ... نمی دونه دقیقا چه شکلیه ... :) 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۲۱
...

نظرات  (۴)

فاطمه گونه باش در کنار عطیه‌:D

پاسخ:
فاطمه فاطمه است :))))))))))))))) 
انجام شد :) 
خودمم دیگه مهشید دانش هستم D: 
دوستم خصوصی مینویسه
پاسخ:
ممنونم :) :* 

مهشید جووووووون دانش :) 


هر دو خوب خوب باشین :*
آدرس ایمیلمانه :) 
ممنون میمونم اینبار
تنظیماتشم درست میکنم
پاسخ:
واقعا قشنگه ... 

ایشالااااااااااا :) 

ممنونم :)
خوبی؟ :))) 
چرا حس میکنم فاطمه نیستی 
عطیه ای؟
پاسخ:
آرهههه ! خوبم :) فک کنم حست درسته ! ینی من که فاطمه هستم ولی یک جور عطیه طوری شدم :))))))))) هرررر


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">