شهری که دوستش می دارم
چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۳۸ ق.ظ
امشب باید می رفتم یک جوری به جاده وطن... هوای خنک می خورد به صورتم... دم دمای صبح می رسیدم شهرمون ... بچه می شدم. ۶ ساله می شدم...می رفتم همون خونه که عاشقش بودم...آره امشب..خیلی احساس غریبی می کنم...
۹۴/۰۲/۳۰
خخ
مجه سراغ ندارم راستش همون سروش نوجوان بود ک فک نکنم دیگه چاپ بشه
من عاشقش بودم ولی خیلی وقته ندیدمش دیگه جایی
ممکنه تو داستان بلند اسم نیوردن جواب بده . ولی اگه سوم شخص ننویسی .
اول شخص مطمئنن جواب میده .من اول شخص عمرا نمیتونم بنویسم . R اولین و آخرینش بود :))
جنگلی چیزی که مد نظرمه واسه داستان از تو بیشتر بر میاد . یکم فلسفه بافی لازم داره : دی
ایشالا تموم میشه .
تو هم میخونیش
نهههه بابا ببخشید چیه ! اشک دوس دارم !:دییییییی