شبیه آخر راه... چیزی که به گمانم می آید
دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۸ ب.ظ
همش اون لحظه ای رو تصور می کنم که خیلی بی تفاوت جوابمو می دی...
و همه چیز تموم میشه...
از همین الان صدای قرچ قوروچ غرورمو می شنوم که له می شه زیر پا...
حس مادری رو دارم که حسابی به خاطر مشکلات بچه ش له شده ولی پاش وامیسته و همراهش میشه... همراه اون بچه ای که اشتباه کوچیکی نکرده... تقریبا بزرگه...
+خلاف این انتظار خسته من... باش
۹۴/۰۳/۱۱