برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

........ :)


+ گفت که با بال و پری ... من پر و بالت ندهم !

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی

تیتر اول

پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۵ ب.ظ

گم شدن خیلی بده 

وقتی چشمات قادر به دیدن مرز ها نیست 


تو زندگی خوب نیست آدم هزار تا حرف داشته باشه

خوبه تو هر شرایطی حرفش یکی باشه 


تصمیمی که با در نظر گرفتن یه پنجاه درصد قضیه گرفته میشه... معلومه که آدمو متزلزل می کنه


حالا از کجا باید فهمید پنجاه درصد دیدی یا هفتاد یا هشتاد... 


هر چی فکرمی کنم نمی فهمم این چه نقطه ایه که من توش گیر کردم...  


بعضی وقتا فکر می کنم مفهوم زندگی ما چیه...  

خیلی کارها انجام می دیم ولی اصل قضیه چیه؟ تیتر اول چیه؟  


اینا خیلی مهمه... 


تیتر اول یعنی بقیه زندگیت زیر سایه شه.. 


تیتر اول یعنی وقتی به یه نقطه خیره میشی بهش فکر می کنی


دو تا مسئله در تیتر اول نمی گنجن...  مثل دو تا پادشاه توی یک اقلیم 


برای ماها که خدا و خرما رو باهم میخوایم...  اصولا کاندید های تیتر اول برامون یکی خدا و دیگری هرگونه خرماییست...  کار...  تحصیل... عشق...  هرکدوم از اینا و هرچیز دیگه ای


اشتباه تکراری ما آدما همین تیتر اوله 


هرچی رو بزاری اون اول نتیجه ش رو می بینی در روزهای مختلف زندگیت 


هرآدمی خودش باید بگه چقدر آرومه و تیتر اولش چیه؟  


تازه شاید بازم نفهمه 


شاید تو روزای مختلف جابه جا بشه... 


+ از روزای سخت تکراری بدم میاد...  از رفتناش و دلایل مسخره ش و از این بیماری های روانی که درمان نمیشه خسته م 


+ از بحث کردن بی فایده با آدمی که... نمیخواد بفهمه...  


+ او شده مث یه لکه سیاه توی زندگیم...  که با هر بالا پایینی...  نزدیک میشه که من سکته کنم:-D 

اه..   

وقتی چیزی هست و نیست... 

وقتی می دونی و نمی دونی... 


هردفعه میگم این دفعه رو خدا بخیر کنه.... حالا تا دفعه بعد:-| 


+ بخشیدن او کار خیلی سختی شده... خیلی خیلی سخت 


+ هی خدا... ببخشید 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۱
...

نظرات  (۸)

کلا هیچی نمیدونی:D


خدایی از این واضح تر فقط دیگه مونده بود فیلم سینمایی بشه؟!

پاسخ:
اره دیگه ننی دونم:-( 

هرکسی فک می کنه خودش واضحه بقیه ناواضح 

الان منو که می بینی...  به خاطر همین مسئله یه سری گره برام به وجود اومده:-D 

برام دعا کن سی سی:-D 


ببخشید انقد جبر گرایانه و نا امیدانه حرف زدم:D


خواستم قدر خودتو بدونی:D

پاسخ:
نمی دونم چی بگم:-D 

میدونی چیه من یه وقتایی دختر خیلی خوبی بودم:D


یه چیزایی رو درک نمیکردم و خوشحالم بودم که درکشون نمیکردم


چون احساس میکردم به خاطر اینکه من خیلی جلو تر اونا هستم


مثلا تو زمونه ای که همه دخترا به دنبال پول و شوهر پولدار و خوشبختی رو


تو پول میدیدن من حرفاشونو نمیفهمیدم:D


یا خیلی عقاید دیگه که فکر میکردم درسته


آخه اونجوری هم خوب نبود چون درد خیلی از آدمای بدبخت رو درک نمیکردم


 و وقتی مردم از غصه اینا از حکومت و اینا اعتراض میکردن من نمیفهمیدمشون


با اینکه بالغ هم شده بودم


یه چیزایی وقتی شروع بشه مثل روابط منطقی ریاضی نیست که برعکس


از پایین به بالا عمل کنی به جای اولت بر میگردی یا مثل این نیست که به


قاطعیت دو دو تا چهار تا میشه


وقتی آدم گاهی قاطی یه چیزایی بشه وقتی بخواد پاک کن برداره پاکشون کنه


دیگه آدم خوبه نمیشه چون آدم خوبه هیچ وقت تو این موقعیت نبوده یعنی


یه رابطه تعریف نشده


ما هم گفتیم یکم خودمونو خالی کنیم


حالا همگی بنشینیم و بگرییم:D

پاسخ:
الان فک می کنی خودتو خالی کردی؟  تو که سانسوری تر از من حرف می زنی:-D 

ولی این پایین به بالا رو هستم

می فهمم...  

راستش واسه من شده خیلی وقتا.... 

اوهوم... 

نمی دونم چی بگم...  واقعا نمی دونم.... 

من گریستم قبل خوندن کامنتت:-D 

سلام نمیدونم چی بگم باید یه بار قشنگ با هم حرف بزنیم


ایشالا میام تو واتس اونجا بهتره


اون تیکه ای که گفتی یهو مسئله ها با هم مرتبط میشن فک کنم بیشتر تحت


تاثیر مسئله دومی آدم برای پیدا کردن یه راه فکری میشه


منم خودم از تو چه پنهون یکی دو سالی میشه هر چند وقت یکبار یه دگرگونی


های اساسی در من ایجاد میشه منشا شم تست شخصیت شناسی خوب


جواب داد


ولی خب بازم سخته منشا اون هم باز پیدا بشه در هر حال شاید یه چیز


الهام شده خاصی تو شخصیت باشه که خواست خدا باشه

پاسخ:
آره دقیقا....  

بعضی وقتا جایی برات نیست...  
وقتی هم که بخوای بمونی درحالی که جایی نداری...   باید حداقل برای خودت دلیل قانعکننده داشته باشی

شاید.. 

آره تو واتس بهتره:-) 

ممنون که بودی;-) 

آقا من تو ذهنم بود تولدت تیره الانم که گفتی از ذهنم رد و خارج شد


یعنی به عبارت من تو ذهنم بود و او رد شدم:D


البته به قول یک حکیمی:D



پاسخ:
خیلی خوبه:-D 


:-P 

میدونی چیه اگه مشکلاتت با آدم های بیرونی باشه و به نسبت رفتار مثلا


بدشون تو رو اذیت کنه و تو فقط ذهنت به خاطر ماهیت چجور بگم به خاطر


همون اصل فقط همون کار:D ( چی گفتم) ناراحتت کنه به نظرم نعمته


مثلا کسی که تو یه دعوا میزنه سر کسیو میشکنه:D


ولی اگه با خودت مشکل داشته باشی و افکار منفی گرفتارت باشه


اونوخ هر مشکلی با بقیه مثل یه کابوسه چون نصف بیشتر مشکل در وجود


خودته اینجاس که کار آدم سخت تر میشه دیگه با یه احساسات کنترل نشده


لحظه ای روبرو نیستی با دریایی از فکر و عقاید روبرویی که تازه مشکلات بیرونی


که زمانی مهم نبودن بهشون اضافه میشه


حالا شما بیشتر کدوم دسته ای؟

پاسخ:
می فهمم حرفاتو قشنگ :-D. 

هر دو:-P 

یه مسایلی هست که نمی تونم هضمش کنم...  و از بین هم نمیره چون برام حل نمیشه

حالا این چند تا حالت داره.  یکیش این که من از درون مشکل دارم

یکیش این که نه واقعا مسیله ای حاد یا خیلی گنگ شده ای هست که باز نشده و راهی هم برای من نمونده بازش کنم

اینکه راهی برای من نمونده کاملا مشخصه 

اما مسیله ای دیگه و دومی هست در بیرون...  که هی تکرار میشه 
یه کسی هی دچار سوتفاهم میشه و خودش خیلی مشکلات داره و برای بیماری روحیش قرص نمیخوره هیچ وقت...  

و هی ما رو دچار آوارگی می کنه و کلی مسائل پیرامونش

حالا این مسیله دومی خیلی اون مسیله اولی گنده می کنه چون خیلی یهو به هم مرتبط میشن 

و اینجوری من قشنگ گره می خورم
من فعلا دارم سعی میکنم این نوشته رو هضم کنم ایشالا نظرم رو مبذول میفرمایم
پاسخ:
به به...  امیدوارم موفق باشی واقعا....  بسی کار سختیست:-D 
میبینی چقد دلامون نزدیکه هر دو تا با هم آن میشیم:D
پاسخ:
آره تو رو خدا می بینی؟ :-D 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">