برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

........ :)


+ گفت که با بال و پری ... من پر و بالت ندهم !

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی

من یه پرنده م... آرزو دارم !!!

يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۵ ب.ظ
خیلی نوشتی ... خیلی حرف زدی ... خیلی ... 

فکر می کنم به خودم که از من بعید بوده تمام این مدت ... این همه مداوم پست بنویسم .... 

خیلی نوشتم ... خیلی حرف زدم ... خیلی ... 

گاهی گله کردم ... گاهی خنده ها و حال خوبمو نوشتم ... گاهی از زندگی ... 

یه وقتایی هیچ حرفی برای گفتن نبود 

ولی من برای او نوشتم .... 

تمام این مدت ... برای او نوشتم ... برای او بودم ... برای او ... موندم ... 

.
.
.
.

برام عذاب آوره ... انگار هنوز بهار نیومده که من ... هنوز با خودم می خونم : 

چند روز مونده تا بهار 

برگرد بسه انتظار .. 

.
.
.
.
برام سخت بود از این همه امید خودم بگذرم ....

.
.
.
توی سال جدید هر تلاشی که فکر می کردم از روی ترس و حس های بد بوده و خیلی مسخره انجامشون ندادم .... انجام دادم ... 

.
.
.
.
و باز فکر کردم یه چیزایی با هم جور نیست ....

.
.
.
وحالا دیگه هیچ کاری ازم بر نمیاد ... دیگه به ذهنم نمی رسه 

.
.
.
و چنان پیش چشم خودم خراب شدم ... که لازم نیست کسی بهم چیزی بگه یا نصیحتم کنه 
.
.
.
.
حالا می بینم این جایی که توش زندگی می کنم ... هیچ جایی برای من ندارن انگار ... از منت هایی که میزارن خسته شدم 
تا نوبت ما شد همه چی ته کشید ... 

می بینی او ... مثل حوصله ی تو ... که هروقت به من می رسی خییلی ته می کشه ...

.
.
.
.
بعضی وقتا دلیلی برای موندن نیست و راهی برای رفتن هست و پای رفتن نیست ... 

.
.
.
.
و من این قدر سفر نرفتم ... که یادم رفت ... رفتن چه طور می تونه باشه ... 

.
.
.
.
.
.
.
.
.
او ... یه فکری کن ... اگه هستی ... 

.
.
.
.
به خدا گفتم ... من چیزخاصی نخواستم ... خلاصی ازین ماجرای تکراری ... چیز زیادیه؟؟ ازین امیدها و ناامیدی های شدید 

.
.
.
.
مث یه پرنده که پروبالش کلا شکسته ... 
.
.
.
.
.
.
.
فردا تولد من نیست اگه وضعم همین طور بمونه ...
.
.
و بهار هنوز نیومده به خونه 
.
.
.
.
و حتی شعر جدیدی هم ... دوست نداره پاشو به این دنیا بزاره

.
.
.
اون قدر پیش چشم خودم خراب هستم که نیاز به نصیحت نداشته باشم .... : ) 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۴
...

نظرات  (۱۰)

میدونی چیه به نظر من واقعا بهترین دارایی های هر آدمی کمالات روحیشه


مثلا آدمی باشی که هرکس یه دقیقه پیشت بشینه حس خوبی بهش


دست بده و همیشه هر مشکلی براش پیش بیاد وقتی به تو فکر کنه از خودش


خجالت بکشه


آدمی باشی که تو موقعیتی که همه یک جور واکنش نشون بدن تو کاملا


متفاوت واکنش نشون بدی لحظه ای نباشی...


دمدمی نباشی...


آدمی باشی که رفتارات از روی خرد باشه به خاطر یه حس لذت آنی


که نمیدونی واسه چیه تو یه بحث بی مورد یا مجمعی شرکت کنی...


به نظرم حتی اون آدمایی که بهترین چیزا رو تو فنا پذیر ترین چیزا دیدن


و بسیار هم مغرورن با دیدن یک همچین آدمی سر تعظیم فرود میارن


و حتی خودشونم به یه آرامشی میرسن چون درگیر دنیا شدن و حرص


یه آرامشی هم ازشون گرفته اما نمیفهمم چون همش دارن می دون


یادته چی گفتم؟

پاسخ:
نمی دونم چی بگم.... 

یه وقتایی ادم میخواد یه چیزی بشه...  ولی تو یه شرایطی میفته دیگه نمی تونه 

من زیاد با خواستن اینجور موارد موافق نیستم 

اما کمالات عالیه...  بهترین چیزه 

اما...  خواستنی نیست 

یهو به وجود میاد.. 

میدونی چیه به نظرم تو موقعیتی هستی که میتونی در یک آن از یک چیز


به شدت ناراحت شی ولی وقتی به یه موضوع جدید فکر میکنی


ممکنه به این نتیجه برسی که اون موضوع اولی زیاد چیز بدی نیست


یا به یه ابعاد دیگه همون موضوع فکر کنی و ببینی اتفاقا یکی از انتظارات


منو برآورده کرده ولی ندیدمش .ممکنه وقتی تو زندگی یکی دیگه ببینی خوشت


بیاد و این حرصت بده ویادت رفته که تو هم همونو داری


مرغ خونه همسایه غازه!


ببین چی شده که به یه موضوع واحد به دو نظر نگاه میکنی

پاسخ:
برای این که اصن نمی دونم...  نمی دونم که شکست عهد ما یا نشکست عهد ما:-D 

شاید به خاطر این از دو منظر نگاه می کنم 

حرفت خیلی جااالب بید :-) 

فاطی یه سوال


تو از اینکه بعضی چیزا واست دغدغه شده احساس گناه میکنی؟


یعنی بیشتر ناراحتیت از اینکه چرا این مسئله دل مشغولیت شده؟


مثلا احساس میکنی خودتو کم دیدی که اینجوری شدی؟

پاسخ:
اومممم...  وای هم آره هم نه 

باورت نمیشه چه قدرطولانی شد:-D 

و پیچیده در هم و خودم رو هم مقصر می دونم ولی یه درصدی.. نه کاملا 

ولی حالا بعد این مدت به یه شکلی شده و من یه چیزایی دیدم که خودمو مقصر می دونم ولی از طرفی هم چیزایی هست که باعث میشه احساس تقصیر از این دغدغه نداشته باشم 


میدونم چته اما منم مسخره بازی در میارم که تو زیاد حرص نخوری:D :P


اما اینم میدونم آدما در اوج خوشبختی شون هم بازم همیشه چیزی


بوده که آزارشون بده  حتی با بهترین جایگاه اجتماعی ، شغلی و یا بهترین


درآمد که دغدغه جمع خیلی زیادی از آدماس


اما بالاخره همه چیز عادی میشه واسه همین اونا همیشه تو زندگیشون


در حال دویدنن و به هیچ جایی نرسیدن چون میخوان بهترین چیز ها رو با ساده


ترین روش ها بدست بیارن واسه همین بهترین ها نیستن

پاسخ:
من چند وقته به یه مرحله ای رسیدم که وقتی حالمم خیلی بد باشه از خندیدن نمی گذرم... :-D 

بنابراین با مسخره بازی مشکل ندارم:-P 
خیلی هم خوب و عالی;-) 

دقیقا همینطوره دقیقا...  

می دونی من از چی حرص میخورم؟  از خیلی چیزا:-D ینی...  تو یه نقطه م که هیچی نمی دونم :-| 

طولانی مدت که میشه آدم خسته میشه

نه که زندگی رو دوست نداشته باشم

اتفاقا این روزا بیشتر از هرموقعی زندگی رو دوست دارم ولی...  خسته شدم خیلی خسته:-D 

ولی تو هیچ وقت از روزای خوب ننوشتی تا خواستیم یکم خوشال شیم


فرداش دوباره گفت حالم بده!!!

پاسخ:
همین که میگی فرداااش یعنی روزای خوب بود دیگه بی انصاف:-D 

یه وقتایی یه مسایلی ممتد میشه...  حل نمیشه هی...  

من الان دو تا مسیله موازی این چنینی دارم که حل نمیشه :-P 

یکیش کنار اومدنیه...  یکیش هم...  خدا می دونه:-)  

من شادی های زندگیم مخلوط میشه... 

به همینم راضیم و سعی می کنم منتقلشون کنم ولی خب...  امیدوارم منتقل شه
آنی؟
پاسخ:
بلههههه
سلامممممممممممممممم عشقمممممم
پاسخ:
سلاممم عزیزممممم:-*  :-* 
سلام بر فرانی قدیم . جنگلی جدید :)
پاسخ:
سلاممم بر نگین بااااانووو:-D 

چطوری؟ 

البته باید بگم که من از اول جنگلی بودم و فقط یه مدت کوتاهی فرانی شدم;-) 
من دلم روشنه شما ها واسه هم ساخته شدین!!!
پاسخ:
واه!!  مگه میشناسیش؟ :-P 

همین جوری از الکی چی میگییییی:-D 


ای کلک واسه او یعنی همون پسر خواستگاره نوشته بودی ها؟:D



پاسخ:
خواستگار... خخخخ:-D 

خیلی دیوونه ای...  خیلی باحالی...  عزیزی:-P 

+ کاش همه چی به این راحتی و سادگی بود...  کاش... :'( 
به راحتی این قصه ای که تو ذهنت نقش بسته و من کلی ازش رد میشم... 
کاش مث خندیدن حالام همه چی ساده بود:-D 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">