امروز رفتیم اطراف شهر!! خوش گذشت ^_^
و نکته باحالش اینجا بود که دوربینم برای اولین بار باهام اومد گردش و بهش خوش گذشت :)
اینقده خوب عکس می گیرهههه !
حالا عکسا رو می زارم !!!
می دونستید که دوربین خریدم؟ گفته بودم؟
منم اینقدر خوب عکس می گیرمممممم !!
+ دلم خواست برم جنگل !! ولی فعلا ها نمیشه
+ فردا یه هفته ی جدید شروع می شه که ... توش پاییز شروع میشه ... ماه مههههههههههر میاد ... بوی مدرسه ای که نخواهم رفت میاد
+ یعنی می شه این هفته برم دیپلممو بگیرم ^_^
+ امسال اطراف من پررررررررررررر از کنکوریه (دوستام) و خودمم کنکور دارم
+ دیده شده که یک عدد دختر یکی یه دانه ای که خودم باشم ... با دیدن سبزی و درخت و طبیعت اصلا کلا خوش اخلاق می شود ! انگار نه انگار همین دیروز بود که خیلی قهرو و گریه او بود ! بله :)
اولش عااااااالیهههههههههه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
آخرش هم که اصولا خوبه دیگه ... بدم باشه سعی می کنیم فکر کنیم روزای بهتری میاد و یا تقدیر این بود در حالی که خودمون بش گند زدیم :)
.................
.
..........................................................
... وسطشه که سخته ... فراز و فرود زیاااااااااد داره
اونیکه با فرود ها سقوط نکنه ... آفرین داره
+ کجای دنیایی
کجای دنیایی ....
یک لحظه درکم کــــــــــــــــــــن
همینجوری گفتم ! دارم آهنگ گوش میدم بابا :)))
یه هفته درس خوندم !! یعنی تقریبا یا کاملا هر روز خوندم و سعی کردم برم کتابخونه که خیلی بهتر بود !!
راستش زیادی درس خوندنم آدمو خسته می کنه ^_^
گرچه زیییاااااااااااااااااااد خوندن ... برای مـــــــن!! نهایتا روزی 3 یا فوقش 4 ساعت بود !! که بیشتر دو ساعت و نیم می شد
کلا منم دیگه دیگه! کیفیت مهمه کمیت که مهم نیست :|
پاییز هم داره میاد دیگه و ...
ساعت 3 خیلی خاصه
ساعت 3 نیمه شبه و من اینجام
چندوقت بود اینجوری ساعت 3 رو ملاقات نکرده بودم
هه!!
3 سفیده ... آرومه ... امیدبخشه
یه جایی از شبه که دیگه تب نداری
دنیا رو نیگا ... منو !!!
پاییز داره میاد .... یه پاییز متفاوت
زندگی داره یه رنگ دیگه می گیره
فقط خدا می دونه
فقط خدا می دونه که چی مونه و چی میره
و فقط خودشه که می مونه
کاش این لحظه ها رو می شد یه جایی نگه داشت
هیچ کار خدا همینجوری الکی نیست
دیگه دورم دورم دورم
+ بی خوابی قشنگی زده به سرم ...
کارن جون میگه در مراحل پیشرفته خودکاوی از خودتون بپرسین که این کاری که الان دارم انجام میدم ، به انتخاب خودمه یا اجبار خودایده آلی ؟؟
راستش من که از خودم می پرسم احساس کردم که خودم زیاد به چیزی علاقه نداره
البته به مرور حس کردم که یه خورده همچین یخش داره آب میشه
مشکل زا ترین موجود توی دنیا برام ... خودم بودم ! البته خواسته هام
طول می کشه و سخته که باور کنیم همه ی درگیری هامون و احساسات بدی که خفمون می کنه و مارو همش تو تردید میزاره ، از درون خودمونه
و همش هم منتظر اتفاقات بیرونی هستیم چون از درون به هیچ منبع انرژی اصیلی وصل نیستیم
یعنی به خودمون وصل نیستیم و از خودمون دوریم
+ اونی که بخواد برگرده ... اونی که بخواد باشه ... یه روزی برمی گرده !! لازم نیست زیاد خودتو درگیر کنی
+ میخوام از جوونیم استفاده کنم ! دوست دارم منم یه روز راحت بخندم و شاد باشم از درون
دوست دارم همه ی وقتایی که بی رحمانه به خودم ظلم کردمو جبران کنم
خصوصا این یه سال اخیر !!
درسته که خیلی بد شد ولی وقتی به اشتباهت پی می بری و اینا ... می تونی همه چیو به نفع خودت عوض کنی
+ فقط فقط خدا میدونه
شکرش ...