غم امروزمون راهی به سوی شادی فرداست ...
ادامه مطلب مهم نیست ! چند تا جمله زیاده واسه خالی کردن مخم :)
غم امروزمون راهی به سوی شادی فرداست ...
ادامه مطلب مهم نیست ! چند تا جمله زیاده واسه خالی کردن مخم :)
توهم ... دروغ ... هذیون
این روزا رو گرفته
نمی دونم واقعا راهی هست؟
با آدمی که شامل اون سه تا کلمه می شه چی کار می شه کرد!!!!!!!!
دیشب بابام گفت اون قضیه بیمه چی شد؟ می شه پیگیریش کرد!؟
منم گفتم آرررره! ولی نت ندارم ... وصلش کنیم؟؟
بعد صبح وصل کردمش با کمک خواهر و داداشمان در فرودگاه
خواهری و داداشیمان رفتن مکه . فک کنم الان تو هواپیما باشن
الان خط و گوشی آجیم دست منه ! خط و گوشی من دست اونه
آخه گوشی خودش هوشمند بود بعد سختش بود ببره و بی امنیت :))
چقدرم به نظرم این سه چار روز طولاااااااااااانی بووووووووووود
اینقققققققدر حرف داشتم!!!
دیشب حتی میخواستم تو دفترم بنویسم از حجم زیادش نمی تونستم طبیعتا الانم نمی تونم ...
این حقم نیست ... این همه تنهایی ... :)))))
آرامش میخوام .... همین
+جاتون خالی ! حسابی دندون درد کشیدم این دو روز :)
5 روز دیگه باید این کشا باشه!!!! اووووهههههههه... می ترسم بپوسن:|
+ خواهر ما کم کم می رود خانه ی بختش
کاشکی ... الهی همه خوش بخت بشن
+ من بچه تهیه نیستم ! یعنی کلا دو تا بچه بیشتر نیستم متاسفانه
هنوزم که هنوزه با من مثل بچه آخر رفتار می کنن بدون خدمات :)))
همیشه مسائل مهم باقی اعضا رو از من می پرسن
همش هم از من انتظار جواب راست و صحیح دارن .
حالا ما حاشا هم بکنیم می گن فلانه!! :|
خدا راضی باشه وگرنه آدما همش میگن فلانه
+ چه جوری تونستی ...چه جوری !!
+ بهترین رابطه رابطه ایه که توش تصور دروغ گفتن هم نیاد تو ذهنت
چه برسه انتخاب بین راست و دروغ گفتن !!!
+ شاید فقط یه شعر بتونه حال این روزامو بگه
خودمم نمی تونم بگم ... آخه توشم ... توی حالمم!! :))
نمیشه از کویری خشک مسیر رویشو پرسید
باید از قطره ای بارون نگاه گندمو فهمید
غم امروزمون راهی به سوی شادی فرداست
تحمل کردن سختی تو اوج خستگی زیباست
میشه پژمردنو حس کرد مثل یه شاخه تنها
خزون یه برزخه واسه بلوغ سبز جنگلها
بالاخره آشوب تموم شد ...
تصمیم احتمالا آخر گرفته شد :) خداروشکـــــــــــــر ! امیدوارم همه آدما بهترین تصمیم ها رو بگیرن
تا حالا تو زندگیم اینقدر تصمیم های نسبتا مهم نگرفته بودم ولی به لطف روز های 18 ساله شدن میسر شد :)))
آخ جووووووووون ! لازم نیست برای کنکور بخونم :)) هورااااااا ... اصلا حسش نبود
یه راه خیلی سخت داشت که با یه مشاوری صحبت کردم کردم گفت حتما برو ولی به نظرم نمی ارزههههه اصلااااااا
فعلا همون کارای آزمون بعد از احتمال قبولی کنکورمو انجام می دم تا ببینیم چی می شه
الان یه نقطه امن دیگه پیدا کردم که راضیم ازش :))
و همچنین فهمیدم فعلا برای خانوم روانشناس شدن من خیلی زوده ! خیلی :)
کلا چالش ها نتایج خوبی به آدم نشون میدن
نتیجه اخلاقی هم اینکه : همیشه درهای جدید و راه های جدید به روی خودمون باز کنیم ! حتی اگه قراره داخلشون نریم !!!
هی نگیم نمیشه و ولش کن و سخته و ...
فکر کردن بهشون هم چیزا و راه های جدید به آدم نشون میده . خود آدمو به آدم نشون میده :))))))) بعله
+ من هم شدیدا نیازمند بارونم :)
پس خدا کنه بارون بزنه .... آخ اگه بارون بزنه ....
چه نازن این بالاییا :)))
امسال یکی از عجیب ترین سال های زندگیم بود ! مث چی یا کار کردم یا درس خوندم .
حالا هم بدون اینکه نتیجه کنکور رو بدونم در یک حالت تعلیق کامل برای آزمون مرحله دومی که اگر قبول شم باید بدم میخونم .
امروز رفته بودم همون موسسه که کلاسامون بودش و با بچه ها بودیم .
که من در یک حالت ناامیدی عجیبی به این نتیجه رسیدم که نتیجه کنکورم شاید اصن جالب نباشه و اوضاعم خوب نیست .
خیییییییلی تعجب کردم چون من واقعا خونده بودم و تلاش ولی .....
اصن نمی دونم چی شد!!
شایدم قبول شم ولی خب بدجوری رو مرزم
این بود که نالان رفتیم پیش خواهرجان !
خواهرمان هم گفت : ای بابا !
بعدش هم رفت سازمان سنجش ما رو نصف نیمه توی کنکور کارشناسی هنر ثبت نام کرد .
حالا انگاری دوباره درس خوندنا شروع می شه ........:| :)))))
چقدرم منابعش زیاده
حالا من همینجوری برم بدم ببینیم چی می شه . اگه بخوام بخونم سرم از قبل هم شلوغ تر میشه چون احتمالا کلاس زبان هم برم!
البته شاید باورتون نشه ولی من هیچ وقت از بیرون اومدن از مدرسه ناراحت نیستم
چون برام خیلی مفید بود .
یه خورده هیجان دارم . پر از حس تعجب ....
تا آخر ببینیم سرنوشت ما رو کجا می بره :)