برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

........ :)


+ گفت که با بال و پری ... من پر و بالت ندهم !

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی

۲۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

۳۱ارديبهشت
رد پای تو روی جاده نیست!


خوبه که هنوز فکرکردن بهت هم باعث لبخنده!
۳۰ارديبهشت

دو نفر از عزیزانمان داستانمان را خواندند . 


اینجا هم می گزاریمش و هرکه خواست بخواند . بعد چند روز برش می داریم :) 




۳۰ارديبهشت

اگه دستات خاطره هامو سوزونده 

اگه شوقی تو نگاه شب نمونده 

اگه محکوم یه رویای دروغم 

اگه آواره ی این شهر شلوغم 

نمی تونم از چشای تو جدا شم 

نمی تونم تو رو دوست نداشته باشم 


بی تو پایانی واسه تنهاییام نیست 

منو از عذاب این قصه رها کن 

منو دیوونه تر از همیشه این بار 

میون بارون دلتنگی نگاه کن 


اگه شکل آرزوهای تو نیستم 

اگه گم شدم تو این روزای مبهم 

اگه تو دستای تو ساده شکستم 

اگه از تو .. از خودم .. از همه خسته م ... 

نمی تونم از چشای تو جدا شم 

نمی تونم تو رو دوست نداشته باشم 


بی تو پایانی واسه تنهاییام نیست 

منو از عذاب این قصه رها کن 

منو دیوونه تر از همیشه این بار

میون بارون دلتنگی نگاه کن ... 

                                               نگاه کن ...


                                                                    نگاه کن ... 



بابک صحرایی سرود ... نیمای مسیحا خواند 


۳۰ارديبهشت
امشب باید می رفتم یک جوری به جاده وطن... هوای خنک می خورد به صورتم... دم دمای صبح می رسیدم شهرمون ... بچه می شدم. ۶ ساله می شدم...می رفتم همون خونه که عاشقش بودم...آره امشب..خیلی احساس غریبی می کنم...
۲۹ارديبهشت
من از کسی که از شدت عصبانیت دستاشو مث بادبزن تکون میده و ناله می کنه بدم میاد...
از کسی که حرف زدن باهاش فایده نداره بدم میاد
۲۹ارديبهشت
این برگه مسخره بی ارزشو به همه نشون بدم و بگم : ببینید! من آزادم! آزاد

همین الان قشنگ خط خطیش کردم. بس که بی ارزش بود...وگرنه من که بدم نمیومد
۲۷ارديبهشت
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست ... 




پارسال این روزها لا به لای درس خوندن ها برای نهایی و استرس ها ... گتسبی بزرگ می خوندم 

یک ترس عجیبی از شبیه دیزی شدن باهام بوده و هست 

اما مگه الان دوره زمونه ی گتسبی و اینهاس؟؟ معلومه که نه ... 


+ فکرای خوبی کردم ... برای یه استعداد که سال ها بود کشته شده بود و باعث به وجود اومدن آسیب هایی 

اگه یه استعداد رو درست هدایت نکنیم یا شکوفا نشه ... میشه آسیب خیلی جدی 

ممنونم خدا ... 

+ یه چیزی بگو دلم قرص شه ... اگه نه که ... هوم ...هه 

مسیر برام اینقدر طولانی شده که نمی تونم بین توهم و واقعیت مرز بزارم ...الکی موندم والا :( 

می ترسم خب ... می ترسم ...

این یه پیام جدیه ... جدی 

+ مسخره س... فاطمه درکت نمی کنم ... بی خودی فکر می کنی به چی !؟ کی؟

+ بگو که هستی ...بودی ... که جلوی خودم سربلند بیرون بیام ... بگو که هستی ...

اگه نه که ... ما بریم ... 

ما مرد روزای سختیم خب ...
۲۴ارديبهشت

وقتی گوشی اندروید ... هوشمند ... لمسی ... نداری ... پس از هیچ چیز هم نباید خبر داشته باشی


اینکه مثلا فلان قرار در فلان جا کنسل شده ! نمی دونی و میری 


+ البته واتساپ دارم ولی هیچ پیامی بهش نمیاد چند روزه . 


+ یک سال ترک اعتیاد این تکنولوژی فکر کنم کافی باشه ... ! وقتشه یک فکر بهتری کنیم و خودمونو کمی غاطی تکنولوژی کنیم ... این بار بدون اعتیاد 



+ امروز فهمیدم جمع درصدام 298 ! نه 99!!! چون حواسم نبود ضرب در ضریب کنم ! 


درصد خام رتبه 20 رو دیدم ...! حساب کردم . دیدم اگه این رتبه 1 بود قبول بودم رو لب مرز ولی فکر کنم رتبه 1 بالای 600 باشه ... 


برای 20 که 585 شد ... ! 


البته به قول خانم نون سازمان سنجش کلا کارش معلوم نیست 

واقعا بی دلیل لفتش می دن و ما باید تا اواخر خرداد صبر کنیم 


+ درصد صبر من سابقا خیلی کم بود 

ولی تو و سازمان سنجش باعث شدین که من ... خیلی صبور تر بشم ... ولی آخه چرا :(( 


+ دوست دارم مهر 94 شهر دیگه ای همین حوالی ، درحال خوندن رشته ای که دوست دارم ، باشم ...

بی خیال این کنکوره که دادیم رفت


۲۳ارديبهشت
هرچی فکر می کنم می بینم ، این همه بی تفاوتی تو رو چطور میشه بخشید؟!!
هرجور فک کنی نمیشه... نمیشه بخشید...
از خودم می پرسم چرا هنوز! بهش فکر می کنی هنوز؟
از روی ...
۲۳ارديبهشت

داستانم دیروز حدود 14 صفحه بود که تموم شد ! تا حالا یه چیز تو این حدود ننوشته بودم . 


نمی دونم خودشیفتگی یا چی!؟ وقتی خودم خوندمش به خودم گفتم : محشر بود فاطمه ^_^ 


ظاهرا اصلا چیز درست درمونی نیست ولی خودم دوست داشتم . 


روزنوشتن های یک حیوون خونگی که اسمشو نمیگم!!!!!!!!!! :)) 


+ برای فراموش کردنت ... کمرنگ کردنت ... به آدم دیگه ای فکر نمی کنم 


اما ... به مکان های خیلی دور و نه خیلی دور که فکر می کنم ... 


که دوست دارم چند سال آینده هرجور که هست ... یه جایی خارج از این سرزمین باشم 


مکان ها ... فاصله ها ... فرار ... خداحافظ ...