۱۷خرداد
بی تو فردایی ندارم که بخوام .... به نبودن تو عادت بکنم ...
انگار چشمام خشک شده ...
چقدر دوست داشتم اون رویا رو از دست ندم ..... چقدر دوست داشتم حقیقت چیز دیگه ای بود ...
چشمام خشک شده ....
حالا من چی دارم ؟؟؟
هیچیییی
این چه کاری بود که با من کردی لعنتی .....
من دیگه اینجا کاری ندارم ... یه جوری میخوام ببندمش ... هنوز راهشو پیدا نکردم ...
یادمه اون روزا ...
به بچه های تو فکر می کردم
که چقدر دوست دارم حتما ببینمشون و ... حسشون کنم .... بین دستام ....