برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

........ :)


+ گفت که با بال و پری ... من پر و بالت ندهم !

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی

۴۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۶خرداد

جا دارم که بگم من دیگه نمی ک‌شم...  


جا دارم که بگم نمی فهمم...  جا دارم که بگم....  وای قلبممممم وای قلبم 



باید صبور بود....  نمیخوام بچه بازی در بیارم 

۱۵خرداد

بعضی وقتا یه موسیقی بی کلام خاص منو به یه نقطه خیره می کنه... 


و حتی ممکنه قلبمو با یه حس خاص از کار بندازونه:-D 


امسال و این چندماه آهنگ without a word


از آقای مایکل دالین  


با شنیدن این آهنگه که از رفتن و بازی پایان منصرف می شم.  خیلی تو رو در من زنده می کنه.  


و خیلی دوست دارم که بشنوی دریافت 


+ هرکی دانلود کرد حتما تا آخر آخر گوش بده...  عالیه

۱۴خرداد
شنیدن یه فایل صوتی ...که یه تیکه از گذشته توشه ... میشه نوشته های پست قبل ... میشه خیلی دور خیلی نزدیک...میشه گیرکردن بین خنده و گریه
۱۴خرداد
غرق شدم لای امواج دریای اون شب ...بین صدای خنده های من وخواهری
شب باستاره های سفید ودریابه قول لورکا با دندان ها سفید...وهمه دیگر سیاهی سیاهی
بعد که تاب می خوردیم!دعا می کردیم..شعر می خوندیم...خنده خنده...با بسی سختی اون روزا...خدایا دعامو اجابت کردی..چندماه بعدش
+اون روزا نسخه بی تو شدن پیچیدم.بعدها فهمیدم اشتباه پیچیدم وچه دانی چه کشیدم ونخواستی بشنوی ونخواستی بشنوم از تو.چرا؟
۱۲خرداد
فعلا باید دست رو دست بزارم
زیادی به حافظه م اعتماد کردم... آزمایش کردم ولی فهمیدم یادم رفته
فقط خیالم راحته که خدا باهامه...
۱۱خرداد

خیلی دوست دارم یه صبح که از خواب پا می شم ...


مردم فرق بین حساسیت و سرماخوردگی ویروسی رو فهمیده باشن 


و اینکه بفهمن کسی که زیر بارون خیس می شه ، نمیشه که ویروس بگیرتش و از پا بیفته !!!! :))))))


۱۱خرداد

همش اون لحظه ای رو تصور می کنم که خیلی بی تفاوت جوابمو می دی...  


و همه چیز تموم میشه... 


از همین الان صدای قرچ قوروچ غرورمو می شنوم که له می شه زیر پا... 


حس مادری رو دارم که حسابی به خاطر مشکلات بچه ش له شده ولی پاش وامیسته و همراهش میشه... همراه اون بچه ای که اشتباه کوچیکی نکرده... تقریبا بزرگه... 


+خلاف این انتظار خسته من... باش 

۱۱خرداد

دیشب خیلی فکر کردم و درنهایت اثر آنتی هیستامین منو به خواب برد...  


فکرامو سعی کردم بنویسم...  ناراحت نبودم ولی استرس خیلی!  


.+ چند روز بود حساسیت زیااااد منو گرفته بود...  الان خیلی بهترم 


+ من چه دانم...  من چه دانم...  من چه دانم.!!!!!  


+ بحثو عوض کنم...  فضا رو باز کنم...  اینجا رو بخندونم...  این صفحه رو تازه کنم 


ولی...  چیزی به ذهنم نمیاد 



+ اگه این برگشت راحت بود،  پس تو چرا انجامش ندادی؟  

میشه نتیجه گرفت که چیزی برای برگشت وجود نداره؟ 


+ این نتیجه ها فایده نداره...  حتی اگه بهشون برسم قانع نمی شم

۰۹خرداد

یوهووو...  رابطه مبهم...  نظرت راجبش چیه...  


این اسم جدید و جالب رابطه ماست.. 


ولی من میخوام به این ابهام خاتمه بدم...  


دیگه آخه مشاورم گفت این ابهام سد راهت می شه و برنامه هاتو نمی زاره جور شه و مورد های روانیت هم درمان نمیشه 


ولی راستش این یه قمپز بیشتر نیست ولی هرکار بزرگی اولش غیرممکن به نظر می رسه


خب این ینی...  انجامش می دم... پایان میدم این تلخی رو 


خیلی خواستم این امتیاز برات شه ولی...  


شاید...  


اگه این سوال کهنه بی جوابه 

اگه حتی تو رو داشتن مث خوابه

بزار این خیال خوش منو بگیره 

بزار این قصه با دست تو بمیره...  


وااایی می ترسم آبجوش داغ...  یا اون پتک حقیقت تلخ،  دوباره بخوره پس کله م...  دوباره من بی تو بشم..  دوباره... 


آه رویاها... رویاها...  


به من سلام بگو...  

۰۷خرداد
نوجوون ترکه بودم فکر می کردم ،صدای حامی فریاد قلبمه..ومن اون روزا همون دریای سنگین وصبور شعر فریدون مشیری ام که قراره یه روز طوفان به پا کنه وزنجیر پاره کنه
آخ که چقدر روزای رویایی کم عمر بودن
و من تو فکر برگشتم برگشت به شور و گریز از بزرگ شدن به معنای خستگی وگرفتگی وعادت وبه قول یاستین فقدان تحیر
چسبیدن آفت میاره...حتی به اسم اون شور قشنگ
هردرختی تو هر سنی وضعیتی،خطرآفت داره اگه نو نشه