برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

امیدوارم این خاموشی بی پایان نباشه

برای سال های خاموشی

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

........ :)


+ گفت که با بال و پری ... من پر و بالت ندهم !

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی
۲۶شهریور
فهمیدن یه چیزایی برای زندگی کردن حس خوبیه

زندگی خیلی خوبه 

خیلی خوبه فقط اگه زندگی کنی 

نه تماشا 

این نیروی زنده خیلی خوبه 

این تا همیشه زنده بودن خیلی خوبه 

خیلی 



۲۵شهریور

ساعت 3 خیلی خاصه 


ساعت 3 نیمه شبه و من اینجام 


چندوقت بود اینجوری ساعت 3 رو ملاقات نکرده بودم 


هه!! 


3 سفیده ... آرومه ... امیدبخشه 


یه جایی از شبه که دیگه تب نداری 


دنیا رو نیگا ... منو !!! 


پاییز داره میاد .... یه پاییز متفاوت 


زندگی داره یه رنگ دیگه می گیره 


فقط خدا می دونه 


فقط خدا می دونه که چی مونه و چی میره 


و فقط خودشه که می مونه


کاش این لحظه ها رو می شد یه جایی نگه داشت 


هیچ کار خدا همینجوری الکی نیست 


دیگه دورم دورم دورم 


+ بی خوابی قشنگی زده به سرم ...



۲۴شهریور

کارن جون میگه در مراحل پیشرفته خودکاوی از خودتون بپرسین که این کاری که الان دارم انجام میدم ، به انتخاب خودمه یا اجبار خودایده آلی ؟؟ 


راستش من که از خودم می پرسم احساس کردم که خودم زیاد به چیزی علاقه نداره 


البته به مرور حس کردم که یه خورده همچین یخش داره آب میشه 


مشکل زا ترین موجود توی دنیا برام ... خودم بودم ! البته خواسته هام  


طول می کشه و سخته که باور کنیم همه ی درگیری هامون و احساسات بدی که خفمون می کنه و مارو همش تو تردید میزاره ، از درون خودمونه 


و همش هم منتظر  اتفاقات بیرونی هستیم چون از درون به هیچ منبع انرژی اصیلی وصل نیستیم 


یعنی به خودمون وصل نیستیم و از خودمون دوریم 



+ اونی که بخواد برگرده ... اونی که بخواد باشه ... یه روزی برمی گرده !! لازم نیست زیاد خودتو درگیر کنی 


+ میخوام از جوونیم استفاده کنم ! دوست دارم منم یه روز راحت بخندم و شاد باشم از درون 


دوست دارم همه ی وقتایی که بی رحمانه به خودم ظلم کردمو جبران کنم 


خصوصا این یه سال اخیر !! 


درسته که خیلی بد شد ولی وقتی به اشتباهت پی می بری و اینا ... می تونی همه چیو به نفع خودت عوض کنی 


+ فقط فقط خدا میدونه 


شکرش ...

۲۳شهریور
خدایاااااااا.... ایول !! خودت سر شوخی رو باز کردیااااااااااااااااااااااا:)))) 

از بچگی عادت داشتم وقتی ذهنم خیلی درگیر می شد و یه چیز مزاحم اون وسط بدجور آزارم می داد ...

شروع می کردم توی درون خودم چرت و پرت گفتن 

کلمه های بی ربط گفتن 

یکی از شعرایی که پشت هم و هزار باره تکرار با خودم می خونم اینه : 


عروسک قشنگ من قرمز پوشیده

تو رختخواب مخمل آبی خوابیده 

عروسک من چشماتو وا کن 

وقتی که شب شد اون وخ لالا کن 

و این بارها و بارها تکرار میشه

تازه این شعرش کلی خلاصه شده !! یعنی این اون مقداریه که تو ذهن من مونده!! باقیش یادم نیست و الان توی سایت دیدم :)))

می دونی ...

یه وقتاییییییییییییییییییی

اون قدر اشتباه می کنی و همه چی واسه این اشتباهت فراهمه کهههه 

کهههههههههههه 

که می خوای فقط

فقط بخندی!!

خدایاااااااااااااااااااااااا ! چه کارای عجیبی می کنی عزیزم :* 

تو دانایی به همه چیز !

اینو باید می فهمیدم؟؟

که تو اون نگهبانی هستی که هیچ وقت حواسش پرت نمیشه

منو ببخش منو ببخش 




+ حیف مهسا اینجارو نمی خونه !! این عکسه منو یاد پکیج منو مهسا و ش انداخت ::)))))))
۲۰شهریور
اینجا رو دوست دارم ... نمی تونم حذفش کنم !

اولین وبیه که واقعا دوست دارم بمونه 

فقط فقط ... یه فکرایی می کنم که دیگه دچار مشکلات نشم 

+ یه دوربین میخوام بخرم !! پول حقوق و گوشی فروخته شدمو جمع کردم :) 


+ رفقا ... ما خیلی اشتباه می کنیم ! خیلی 

یه عمری جهانو از زاویه دیدیم که نباید .... آدما رو بردیم بالا بالاها و خدا رو ندیدیم 

+ کی می دونه من چه دعایی کردم !؟ کی می دونه؟؟ فقط منو خدا و فرشته ها می دونیم 

کسی که معذرت نخواسته دلیلی واسه بخشیدنش وجود داره ؟؟

کی می دونه ... کی ؟ از کجا معلوم ؟ 

از کجا معلوم من چی به خدا گفتم ...


+ یه برنامه ای برای نت اومدن هم میزارم که نهایتا دوبار در هفته بیام :)


۲۰شهریور

دیگه کلید آموزشگاه تو کیفم سنگینی نمی کنه و احساس راحتی دارم :)) 


همینکه بدونم کارمو درست انجام دادم کفایت می کنه و فکر نکنم دیگه سراغ این شغل برم چون زیاد خوشم نیومد .


ولی  تجربه خییییلی خوبی بود و کلی چیز مییز یاد گرفتم . 




+ دیروز رفته بودم خونه مهسا . نامه هایی که بهش می نوشتم رو آورد 


موقع خوندنش اینقدر متعجب شدم!! چه قدر بچه بودم ... چقدر ازون روزا دورم 


حس خوبیه تغییر رو به جلو



+ نمی دونم با این آتیشی که قلبم شبا می گیره چی کار کنم ..........................

۱۹شهریور

تنهایی شاید یه راهه 


راهیه تا بی نهایت 


قصه ی همیشه تکرار


هجرتو هجرتو هجرت 


اما تو این راه که همراه 


جز هجوم خار و خس نیست 


کسی شاید باشه شاید


کسی که دستاش قفس نیست


۱۸شهریور
من در این حالت اعتراف می کنم که : 

حقایق را باید باور کرد 

حقایق را نباید دور زد 

حقایق را نمی شود ندید 

حقایق را نمی شود انکار کرد 

حقایق یک جوری مثل پتک بر سرت کوبیده می شوند ، 

که مثل حال حالای من 

پس کله ات داغ داغ و منفجر می شود 

انگار یک کتری آب جوش آن داخل منفجر شده باشد 

ای آاااااااااه حقایق ... هیچ وقت نمی توانم باورتان کنم 


+ یه حقیقت دیگه مونده .... اگه اونم روشن شه ، دیگه می تونم راحت بمیرم و ازین خیال بافی دست بردارم :( 


۱۸شهریور

آدم وقتی میخواد بزرگ شه باید تحملشم داشته باشه 


خصوصا که همه میگن وقتی داری روزای 18 ساله شدن رو پر می کنی خیلی تغییر می بینی !! 


اگه تحملشو نداشته باشه آدم ، ممکنه جلوی این روند رو بگیره 


مطمئنا پذیرشش برای غرور پوشالی عزیز سخته که حرف و نظر و رای و همه چی زندگیش هر روز متفاوت از دیروز باشه 


اما این تغییرات اگه بخوره تو سرش ، آدم تا همیشه متلون و رنگ به رنگ می مونه و از شاخه ای به شاخه دیگه می پره . 


من دارم روزای مهمی رو پر می کنم و قضاوت آدما هم مهم نیست 


خیلی خوب می دونم همین چندماهه یه اشتباه گنده کردم که خداروشکر بهش پی بردم . 


زندگی همینه دیگه 


بیایم متوجه بشیم ما خیلیامون زندگی رو زندگی نمی کنیم ... فقط تماشاگریم


۱۸شهریور

کمبود می دونی یه حس خاصه که هممون داریم و هممون از هم پنهونش می کنیم !! :))) 


من کم بودم ... بودم کمه ... :))) 


+ حالا دیگه مثل قبل از شکسته شدن این غرور پوشالی نمی ترسم و نمی آشوبم 


بشکن بشکنه ... بشکن ... من نمی شکنم ... بشکن ... 


حکایت ماست این روزها در دنیای درون


+ بیاییم بخندیم و همدیگر را بیفزاییممممممم :))))))))))))))