ساعت 3 خیلی خاصه
ساعت 3 نیمه شبه و من اینجام
چندوقت بود اینجوری ساعت 3 رو ملاقات نکرده بودم
هه!!
3 سفیده ... آرومه ... امیدبخشه
یه جایی از شبه که دیگه تب نداری
دنیا رو نیگا ... منو !!!
پاییز داره میاد .... یه پاییز متفاوت
زندگی داره یه رنگ دیگه می گیره
فقط خدا می دونه
فقط خدا می دونه که چی مونه و چی میره
و فقط خودشه که می مونه
کاش این لحظه ها رو می شد یه جایی نگه داشت
هیچ کار خدا همینجوری الکی نیست
دیگه دورم دورم دورم
+ بی خوابی قشنگی زده به سرم ...
کارن جون میگه در مراحل پیشرفته خودکاوی از خودتون بپرسین که این کاری که الان دارم انجام میدم ، به انتخاب خودمه یا اجبار خودایده آلی ؟؟
راستش من که از خودم می پرسم احساس کردم که خودم زیاد به چیزی علاقه نداره
البته به مرور حس کردم که یه خورده همچین یخش داره آب میشه
مشکل زا ترین موجود توی دنیا برام ... خودم بودم ! البته خواسته هام
طول می کشه و سخته که باور کنیم همه ی درگیری هامون و احساسات بدی که خفمون می کنه و مارو همش تو تردید میزاره ، از درون خودمونه
و همش هم منتظر اتفاقات بیرونی هستیم چون از درون به هیچ منبع انرژی اصیلی وصل نیستیم
یعنی به خودمون وصل نیستیم و از خودمون دوریم
+ اونی که بخواد برگرده ... اونی که بخواد باشه ... یه روزی برمی گرده !! لازم نیست زیاد خودتو درگیر کنی
+ میخوام از جوونیم استفاده کنم ! دوست دارم منم یه روز راحت بخندم و شاد باشم از درون
دوست دارم همه ی وقتایی که بی رحمانه به خودم ظلم کردمو جبران کنم
خصوصا این یه سال اخیر !!
درسته که خیلی بد شد ولی وقتی به اشتباهت پی می بری و اینا ... می تونی همه چیو به نفع خودت عوض کنی
+ فقط فقط خدا میدونه
شکرش ...
دیگه کلید آموزشگاه تو کیفم سنگینی نمی کنه و احساس راحتی دارم :))
همینکه بدونم کارمو درست انجام دادم کفایت می کنه و فکر نکنم دیگه سراغ این شغل برم چون زیاد خوشم نیومد .
ولی تجربه خییییلی خوبی بود و کلی چیز مییز یاد گرفتم .
+ دیروز رفته بودم خونه مهسا . نامه هایی که بهش می نوشتم رو آورد
موقع خوندنش اینقدر متعجب شدم!! چه قدر بچه بودم ... چقدر ازون روزا دورم
حس خوبیه تغییر رو به جلو
+ نمی دونم با این آتیشی که قلبم شبا می گیره چی کار کنم ..........................
آدم وقتی میخواد بزرگ شه باید تحملشم داشته باشه
خصوصا که همه میگن وقتی داری روزای 18 ساله شدن رو پر می کنی خیلی تغییر می بینی !!
اگه تحملشو نداشته باشه آدم ، ممکنه جلوی این روند رو بگیره
مطمئنا پذیرشش برای غرور پوشالی عزیز سخته که حرف و نظر و رای و همه چی زندگیش هر روز متفاوت از دیروز باشه
اما این تغییرات اگه بخوره تو سرش ، آدم تا همیشه متلون و رنگ به رنگ می مونه و از شاخه ای به شاخه دیگه می پره .
من دارم روزای مهمی رو پر می کنم و قضاوت آدما هم مهم نیست
خیلی خوب می دونم همین چندماهه یه اشتباه گنده کردم که خداروشکر بهش پی بردم .
زندگی همینه دیگه
بیایم متوجه بشیم ما خیلیامون زندگی رو زندگی نمی کنیم ... فقط تماشاگریم
کمبود می دونی یه حس خاصه که هممون داریم و هممون از هم پنهونش می کنیم !! :)))
من کم بودم ... بودم کمه ... :)))
+ حالا دیگه مثل قبل از شکسته شدن این غرور پوشالی نمی ترسم و نمی آشوبم
بشکن بشکنه ... بشکن ... من نمی شکنم ... بشکن ...
حکایت ماست این روزها در دنیای درون
+ بیاییم بخندیم و همدیگر را بیفزاییممممممم :))))))))))))))